یه روز داشتم تو خیابون با تلفن صحبت میکردم که یه پسری اونجا منو دید ازم خوشش اومد
اومد دنبالم گفت من کاسب در مغازه امو از این صحبتا خلاصه شماره امو گرفت.اولش خب همه چی اوکی بود گفت خیلی سختی کشیدم تو زندگیم خانواده ام حمایتم نکردن مغازه امو هرچی که دارم خودم بدست اوردم. قصدم درمورد تو ازدواجه فقط یه مدت کوتاه درارتباط باشیم بیشتر آشنابشیم باهمو اینا
یه چند بار که تلفنی صحبت کردیم متوجه شدم رفتارش یه جورایی نرمال نیست مثلا یه بار صدای تلفن از سمت من نمیرفت به جای اینکه بگه الو میگفت یک دو سه 😐(انگار داره صدا میکروفن امتحان میکنه) یا مثلا تو تایپ کردنش کلی غلط املایی داشت و یکمم بعضی از چیزایی که مینوشت نامفهوم بود یعنی متوجه نمیشدم چی نوشته. اینم بگم پایین شهر تهران بزرگ شده بود و کلا یکمم بد دهن بود یعنی نه که به من بی احترامی کنه ولی تو حرفاش گاهی فحش میداد و اینکه خیلیییی بیش از حد از خودش تعریف میداد که اینم بخاطر این بود که خب تو خانواده اش خیلی تحقیر شده بود
خلاصه اینکه چیزی که باعث شد من جذبش بشم اخلاق مردونه اش بود و اینکه همه جوره حمایت میکرد آدمو ولی درکل دو دلم نسبت بهش با خودم میگم شاید قبلا چیزی مصرف کرده که رو مغزش تاثیر گذاشته شایدم کلا همینجوری یه تختش کمه 😕
از طرفی هم دلم یه جورایی پیشش گیر کرده و کلا این مدلیم که برای زندگی بقیه یه پا روانشناسم به خودم که میرسه همیشه بدترین تصمیمارو میگیرم🤦🏻♀️
نظر شما چیه