2777
2789

خانما توروخدا راهنماییم کنید غیر شما کسیو برای درد و دل ندارم 

تقریبا دو سه ماه پیش رفته بودیم ختم یکی از فامیلا بعد من تنها ی گوشه نشسته بودم بعد زنداییییم و دیدم رفتم پیشش احوال پرسی کردم اصلا تحویلم نگرفت و بهم بی محلی کرد در صورتی که اصلا باهم مشکلی نداشتیم 

منم خیلی جا خوردم 

بعد دوروز که مادرم رو دیدم جریانو بهش گفتم اونم ناراحت شد ولی مادرم اصلا عین خیالش هم نیست تازه کلی تحویلش میگیره همش ومیخوادش 

از دست مادرم ناراحتم که براش اهمیت ندارد چجوری باهام برخورد کرده 

با زنداییم هم دیگه هر جا دیدنش احوال پرسی نکردم 

خیلی کینه به دل دارم ازش 

وقتی میبینم مامانم بهش محبت می‌کنه آتش میگیرم و ی چند روزه زیاد با مامانم صمیمیت قبل رو ندارم 



ناراحت نباش شما خودت باهاش مثل قبل نباشی بستشه

 میشه واسه ظهور امام زمانم دعا کنی آخه دوست داره بیاد نجاتم ن بده لطفا واسه این که یه گل داداش بده به هدیه امام رضا دعا کن یه صلوات بفرست الهی خیرشو ببینی خدایا امید اول آخرم خودتی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چرا من زندایی ها رو مهربون میبینم

همه از زندایی هاشون بدشون میاد چرا

تازه من یکی از زندایی هام مادرشوهرمه😃

سـکــوتت را نـدانــستـم...نـگاهــم را نـفـهمـیدی...نـگــفـتم گـفـتـنی هـارو...تـو ام هــرگـز نـپرســیدی...🖤

عزیزم نگران نباش این روزا مردم با خودشون درگیرن اختلاف سنیتن کمه یا خیلی ازت بزرگتره شاید چیزی از شما شنیده یکی از طرف شما حرفی زده براش ناراحت شده احتمالا سوتفاهم پیش اومده وگرنه بی دلیل چرا باید بی محلی کنه به نظرم بهتره باهاش حرف بزنید تا اگه مشکلی هست حل شه

مثه مامان من 

میره خونه داییم هر روز برا زنش غذا میپزه ک زنداییم ک از سر کار برمیگرده غذای گرم بخوره 

بخدا یکبار نیومد خونه من برای من غذا بپزه و بگه دخترم از کار میاد غذای خوب بخوره ولی هر روز باید غذای زنداییمو درست کنه و حواستش ب نمک و فلفل غذا هم باشه ک زیاد نباشه که زنداییم اذیت نشه 

کارای خونشم میکنه 

ظرفای شب قبلشم میشوره .. بخدا من بنایی تو خونم بود دست تنها بودم حتی نگف بیا خونه ما غذا بخور 

یا مثلا میرفت غذای زنداییمو میپخت بعد برمیگشت خونه خودشون دیگه خسته بود جون نداشت برا خودشون غذا بپزه و همینجوری یه چیزی میخوردن 

یا مثلا سبزی میخره پاک میکنه و میشوره و خشک میکنه میبره میزاره تو یخچال زنداییم .. نون میخره از سر راه سهم زنداییمو میده 

بعد زندایی من میره مسافرت برا مامان من یه جوراب هم نمیاره .. مثلا میبینی یه چمدون لباس و وسیله از مسافرت خریده ولی یه جورابم برا مامان من نمیاره 


بعد جالبه زنداییم زن خوبیه ولی اهمیتی به کسی نمیده مثلا برا عروسی من نیومد براش مهم نبود 

کلا زنداییم از سمت خانواده داییم تو هیچ نراسمی شرکت نمیکنه و کاری هم نداره 

ولی اگر یه تولد تو فامیل خودش باشه پا میشه تا یه شهر دیگه میره 


اونوقت مامان من هر روز داره کلفتیشو میکنه ما هم جرات نداریم بهش بگیم زشته نکن این کارا رو 

اگه بگیم قشنگ کولی بازی درمیاره 

ما هم گفتیم به جهنم بزار کلفتی کنه خودکرده را تدبیر نیست 




عزیزم نگران نباش این روزا مردم با خودشون درگیرن اختلاف سنیتن کمه یا خیلی ازت بزرگتره شاید چیزی از شم ...

دوسال بزرگترها 

آخه چند مدت بود همو ندیده بودیم منم عین الله ها تا دیدمش رفتم سمتش ولی انقد سرد جلوی بقیه جواب داد یا بهتره بگم جواب نداد که سنگ روی یخ شدم

ناراحت نباش شما خودت باهاش مثل قبل نباشی بستشه

اخه وقتی به مامانم گفتم گفت من دیگه نمی‌رم اونجا تا بپرسه برای چی 

من دیگه به دخترش احترام نمی‌گذارم وقتی بخواد به دخترم احترام نزاره

دوروز بعدش دیدم رفته اونجا وتحویلش میگیره و دخترشو می‌بره پارک 

بخاطر همینم با مامانم سرد شدم

مثه مامان من  میره خونه داییم هر روز برا زنش غذا میپزه ک زنداییم ک از سر کار برمیگرده غذای گرم ...

به نظر من اگه برای مادرم مهم باشم  مادرم باید بهش بفهمونه وقتی به من بی احترامی می‌کنه برای مادرم مهمه تا دیگه جرات این کارو نکنه 

نه این که بگه این هیشکی هواشو نداره براش مهم نباشه چطور باهام برخورد کنه 

مادر من خیلی ادعایش میشه منو میخواد چون تک دخترم ولی وقتی دیدم تو این موضوع یادشم نیست منم خیلی دلخورم از دست مامانم

اخه وقتی به مامانم گفتم گفت من دیگه نمی‌رم اونجا تا بپرسه برای چی  من دیگه به دخترش احترام نمی ...

بهش بگو مامان مگه نگفتی این کارا نمیکنی 

با مامانت سرد نشو تا پشتت باشه در این مواقع 

 میشه واسه ظهور امام زمانم دعا کنی آخه دوست داره بیاد نجاتم ن بده لطفا واسه این که یه گل داداش بده به هدیه امام رضا دعا کن یه صلوات بفرست الهی خیرشو ببینی خدایا امید اول آخرم خودتی
به نظر من اگه برای مادرم مهم باشم  مادرم باید بهش بفهمونه وقتی به من بی احترامی می‌کنه برای ماد ...

باز خوبه تو مامانت اگه شده فیلم بازی میکنه ک دخترشو میخاد مامان من ک میگف همه خوبن بجز دخترای خودم 

بخدا با یه افرادی تو فامیل مقایسمون میکرد ک از عصبانیت میخاستیم بترکیم 

عمش دو تا دوماد بی خاصیت بیکار داره ک خرجشونو عمه میده کلا بیکارن کامل .. علاوه بر خرج دخترا و دومادا خرج بچه‌ هاشونم باید بده .همشم باید حواسش ب یکی از دومادا باشه ک دختر بازی نکنه . بعد مامان من میگف کاش دخترای منم مثل عمم ببرن 

اونوقت جالبه شوهر من کارمنده سرشم بالا نمیاره از بس متینه 

خودمونم همه شاغلیم 

یا دختر اون عمش هنوز بلد نیست بگه سلام . همینجور میره مهمونی میره داخل بعدم پا میشه میاد تا اول دوم دبیرستان هم ب زور خونده 

بعد مامان من میگف از بس متینه و سر به زیره حرف نمیزنه مگه همه مثل شمان ک پرو باشن 

بعد ک دختره عروسی کرد شوهرش هر روز میگف این چرا اینجوریه چرا هیچی بلد نیست پیش چند تا روانشناس هم بردنش روانشناسا رو دیونه کرده بود . طفلکا گفته بودن این خانم اصلا همکاری نمیکنه ک ما بفهمیم چشه 


ینی فکر کن ما ک بلدیم تو جامعه حرفمونو بزنیم و یه شغلی داریم و درس خوندیم و سالها کار کردیم از یه دختری ک چند تا روانشناس گفته من از پسش بر نمیام معلوم نیس فازش چیه کمتریم از نظر مادرم 


درمورد زنداییم ک گفتم 

دیگه خودت ببین ما چ جایگاهی داریم پیش خانواده بعد میگن بالوالدین احسانا



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792