توی نینی سایت از یه مامان خونده بودم کم کم سرپستونک رو قیچی کنید
گفتم اون رو بزارم پلن دو
اگر صبرزرد نشد میرم سراغ اون.
خلاصه تر بگم
شب شد و وقت خواب.رفت سر کیفم تو کشو میزارایش و جاهایی که احتمال میداد باشه و نبود
از تختش بدش اومد و به اتاق ما اشاره میکرد برای خواب فهمیدم که چون خاطره پستونک خوری داره تو اتاق خودش نمیخواد بره.
و شروع شد
گریه گریه از ساعت۱۰ونیم شب که خاموشی زدم تا ۱۲ گرررررریه و جیغ هراز گاهی ساعت میشد چون من بهش خوراکی میداد وقتی خوراکیش تموم میشد باز شروع به گریه میکرد
موفق شدم وسط ساکت بودناش پسرم رو بخوابونم
اخه گریه کردنش اینجوری بود که میگف بهش دست نزنید
میخاستم بغلش کنم بیشتر جیغ میزد میخاستم بزار رو پام بدتر جیغ میکشید اصلا یه وضعی