بچه ها من پانزده ساله که ازدواج کردم و دوتا بچه دارم بزرگی ۱۱,سالشه
توی این پونزده سال من شاید ۴۰درصد مواقع مهمون داشتم درس خوندم کار کردم همیشه و مداوم الانم دانشجوی دکتری هستم و با اینکه نیاز به آرامش و تمرکز خیلی زیادی دارم اما متاسفانه اطرافیانم اصلا درکم نمیکنن و بازم هفته ای دو سه روز مهمون دارم و حتی جرات ندارم برای شوهرم غر بزنم چون فورا جبهه میگیره و دعوام میکنه که به خاطر مهمونا که بیشتر از خانواده خودش تو اخمات تو همه و غر میزنی ووو..همیشه ریختم تو خودم و الان شهریور آزمون جامع دارم و باید حسابی درس بخونم ولی متاسفانه همچنان مهمونیا به راهه و من خیلی سخته شرایطم
چند وقتی هست که با خودم فکر میکنم من تو این پونزده سال به اندازه پنجاه سال زندگی مشترک کردم و میزبان بودم و کار کردم خانه دار بودم بچه داری هم داشتم و دیگه کافیه
الان دیگه واقعا دوست دارم جدا بشم و برم تو لاک تنهایی خودم. بی سر و صدا و یهویی
در ضمن رابطم با همسرم اصلا دوستانه و محبت آمیز نیست ولی اون میگه دوستم داره
دوست دارم نظراتتونو بخونم. مرسی که وقت میذارین