من با عشقم یه ماهه نامزد کردیم خانوادم اصلا راضی نبودن چون میگفتن راهش دوره و نمیشناسیمش و فلان بعد مدت ها قبول کردن نامزد کردیم صیغه محرمیت خوندیم ولی حتی اجازه نمیدن دست همو بگیریم خیلی بهش تیکه میندازن خیلی اذیتش میکنن کلا عصبی شده منم همش گریه میکنم خانوادم جوری ان جلوش خوبن ولی پشتش هزار تا حرف بهم میزنن و باهام سر بحثای بیخود جنگ میکنن خیلی پسر خوبیه ولی همش بهش انگ میچسبونن حالم خیلی بده خیلی میگم عروسیمونو بگیرید راحت شیم میگن جهیزیه هنوز اماده نیست چیکار کنم😭😭😭
چند سالتونه و مشکل اصلیشوون با نامزدت چیه دقیقا
شوهر منم همین بود انقد حرفاشون برام مهم نبود که الان شوهرمو بیستر از من دوس دارند
گریه برا چی؟! خیلی منطقی و جدی برخورد کن بگو اونیکه مسخرش میکنید همسرمن و در آینده پدر بچه من میشه
اره برا شوهر منم میگفتن ولی الان هم میگن بعد دو سال خونه خودمم برام مهم نیست
اصلا حرفای خانوادت رو ب نامزدت نگی ها حالشو بد نکنی حتی ب دروغ بگو خانوادم خیلی ازت خوششون اومده چرا اخه اون بیچاررو حس بد میدی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
