حالا فقط مونده اینکه کوله بارم رو جمع کنم و توی مسیری که همیشه آرزوش رو داشتم شروع کنم به حرکت کردن.
حالا که همه آرزوهای نشکفته و رویاهای پرپر شده رو پشت سر گذاشتم. حالا که مثل یه آدم با دلِ دریایی، تونستم با تمام خواستههام خداحافظی کنم و بپذیرم که شاید این دنیا مسیر متفاوتی برای من داشته باشه که توش حتی خوشحالتر باشم... حالا میتونم راه بیفتم. میتونم عبور کنم.
من محکوم به در جا زدن نیستم.
هیچ نشدنی، آخر دنیا نیست.
خدای من بزرگترین و مهربونترینه. و اگه اون اینجوری برام صلاح دیده منم گردن میذارم به صلاحدیدش...
و تا ابد و همیشه شکرگزارش هستم بخاطر همه نعمتهاش.. حتی بخاطر دردهایی که منو ساختن و تبدیل کردن به چیزی که الان هستم...
هیچ وقت گله نمیکنم. از هیچ کس و هیچ چیز.
زندگی کوتاهه. واسه گریه کردن وقت نیست.
عبور میکنم و جاری میشم واسه رسیدن به دریا.
نمیخوام ساکن بمونم و مرداب بشم.
ته این راه روشنه و خدا با منه.
و من بیشتر از این، دیگه هیچی از زندگی نمیخوام...