2777
2789

بلد نیستم

من نمی‌خوام مشکلاتمو حل کنی نمیخوام ناراحتی هامو باهات شریک شم خودم از پسشون برمیام ولی تو فقط اون آغوش گرمی باش که وقتی از جنگیدن خسته میشم، بهش پناه ببرم همین 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یکی دستش رو میکنه تو بتن 

بتونه میگه نتن😅😅😅😅

آه از غمی که تازه شود باغمی دیگر 😭😭😭                                                             خدایا صبر بده به ما زمانی که لا نعلم الا خیرا  دیگر رو با بغض و گریه میشنویم،زمانی که دیگر ابراهیمی پشت سر نیست😭                                      تعریف میکنه ،میگه رفتم سر قبر دیدم هی داره با خودش میگه مادر کاش به جای تو من رو میزدن و گریه میکرد،مادره دیگه.....(مادر شهید آرمان علی وردی)

یه روزی میان در خونه ها ی مردم میگن هرکی بره مرز بجنگه بهش کولر میدن زنه به شوهرش میگه برو وگرنه ازت طلاق میگیرم 

مرده میره بعد حمله میکنن بهشون و چند نفری زنده میمونن زنگ میزنه به زنش میگه راهت شدیییییییی حالا برو بشین زیر کول تازه ات یادت نره تو گرما وقتی اومدی سر مزارم بیاریش منم خنک کنه 😂😂😂😂

قربان وجودت که وجودم ز وجودت شده موجود 😍💞

یه روز زنه می‌ره حموم یهو زنگ خونه رو میزنن ژنه لخت بوده می‌ره از پنجره نگاه می‌کنه میبینن حسن کوره هست میگه این که کوره پس میرم همینطوری در رو باز میکنم می‌ره حسن میاد بالا خونشون زنه لخت جلوش نشسته میگه نمی‌بینه دیگه میگه حسن آقا خوش اومدی ممنون چرا زحمت کشیدی شیرینی آوردی حسن کوره گفت چشمامو عمل کردم خوب شدم اومدم خدمت برسم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز