2777
2789

۱سال نامزد بودیم...۳ماهه ازدواج کردیم‌..دیشب شوهرم از نامزد قبلیش بهم میگفت😢آتیش گرفتم...

من ۱۷بودم اون دختره ۱۳سالش....اون چشماش درشت و ابی...موهای بلند و بور‌..و ی هیکل خوشگل ..پر و بلند...دماغش هم خشگل بود..اما من چهرم خیلی معمولی تره...چشم قهوه ای ..موهام موخوره و افتضاح...دماغمم ی خورده بزرگه...قدم هم کوتاه...دلبری و سیاست هم اصلا بلد نیستم😭😭همش فقط اونو از خودم دور میکنم...من افسردگی شدید دارم...قرص اعصاب میخورم...و روحیه غمگینی دارم...ولی میگفت اون دختره شاد و سرحال بوده...حرفای عاشقانه قشنگی میزده...شب تا صب باهم چت میکردن...توی ۱۰روز ۴بار بهش سر میزده...کلی قربون صدقش میرفته...اما ب من ابراز علاقه نمیکنه😔ماهی ی بار هم تو نامزدی پیشم نمیومد....نامزدی شون فقط ب خاطر سبک بازی و راحت بودن دختره با بقیه پسرا بهم ریخت...شوهرم همیشه میگه منو فقط واسه پاکیم میخواد😭😭خب من چ گناهی کردم ک خدا منو زشت افریده😭😭😭😭چیکار کنم ک از این افسردگی بیرون بیام و شاد بشم...

و چ ذوق هایی ک درمن خاموش شد💔

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چرا تو ۱۷ سالگی قرص اعصاب میخوری اخه

 

خودتو با هیچ کس مقایسه نکن🌹

خدایا بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم، بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم، بابت لحظات شادی که به یاد تو نبودم،بابت هر گره ای که به دست تو باز شد و من به شانس نسبت دادم،بابت هر گره ای که به دستم کور شد و من تو را مقصر دانستم،مـــرا ببـــخـش ….کمک کن تا بفهمم تو، کنار منی، نه روبروی من!

۱۳ ساله اونا چقدر پیشرفته بود نامزد و پسربازی و حرف عاشقونه و اندام پر و...

کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار می‌گه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک هم‌خانه باهاش ادامه بده.

عشق بورز..محبت کن..اون قیافتو پسندیده ک ازدواج کرده..پس اگ طلاقشم داده فهمیده قیافه و خوشگلی دختره ب درد این نمیخوره و گرنه ک طلاقش نمیداد..اصلااا فکرنکن ب اون چون همش حالتو بدتر میکنه..با زبونو مهربوتیت کاری کن شوهرتت بیشترو بیشتر وابستت بشه

کاربریدسته سه تا دوست صمیمی هسش..هر کدوم تاپیکای مخصوص ب خودمون داریم ...

دختره ۱۳سالش بود ولی انقدر قشنگ حرف میزده و تشکر میکرده و اینا

ک بهم میگفت ناراحت نشیا

ولی اون خیلی ازتو بهتره😭😭😭

با هر حرفش اتیش میگرفت جیگرم

و چ ذوق هایی ک درمن خاموش شد💔

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز