منم میگفتم هرگز نمیذارم ببیندش یکروز همسرم خیلی التماسم کرد که بریم دست و پامو بوسید گفتم نمیام بچمو هم نمیذارم ولی بعدش گفتم بچه رو ببر ببینن ولی خودش فوت کرد خاکسپاریش از صد متر دورتر وایسادم و سر قبرش نرفتم تو هیچمراسمیشم شرکت نکردم یه فاتحه هم ندادم براش و گفتم حلالشم نمیکنم حسابمون بمونه برای بعد