شب خواستگاریم چای ریختم رو شوهرم
شب عروسیمم داشتم میرقصیدم پام ب تورم گیر کرد افتادم😩😂
من مستقل و جدا از خانواده زندگی میکردم
مادرم به من نگفت خواستگار دارم چون میدونست بگه بهم بدون اینکه بگم کیه رد میکنم ....
زنگ زد گفت بیا خونه کمکم کن دست تنهام داداشت هم خونه نیست در ضمن به خودت برس مهمون داریم
من اومدم بی خیال از اینکه خانواده همسرم و همسرم هستن بلند گفتم سلام سلام😐🚶♀️
قیافه من بعد دیدن اونا😐
پدرم😑
همسرم😍🤤
مادرم😁🤐
مادر شوهر و برادرشوهر و پدرشوهرم🥴
روز خواستگاری به اصرار شوهرم رفتم ارایشگاه به معنای واقعی کلمه تر زد تو صورتم شبم خراب شد خاطره شیرینی نبود😫
یکم پیش یه تاپیکی دیدم یه دختر خانومی میگفت رفته خونه دوسپسرش بعد فهمیده اونجا دوربین مدار بسته داشته برمیگرده فکرم درگیر شد که مثلا شماهایی که الآن ازدواج کردین زمان مجردیتون با دوسپسرتونم رابطه داشتین اگه داشتین الآن عذاب وجدان ندارین و فکرتون درگیرش نیس از شوهرتون یا بچتون خجالت نمیکشین؟ اصلا رابطه داشتن تو دوستی خوبه؟
