وای منو نگید که خیلی افتضاح بود :)
کلاس ششم بودم حدود ۶ سال پیش.. و هیچ کس هم درموردش بهم چیزی نگفته بود حتی مامانم!
وقتی دیدمش خیلی ترسیدم و فک میکردم مریضی چیزی شدم (واقعا اوسکول بودم)😐😂 و درموردش به مامانم چیزی نگفتم چون میترسیدم...
و شبا گریه میکردم که نکنه مریضی گرفتم خدایی نکرده سرطانی چیزی😐💔 بعد مامانم میگف چرا گریه میکنی گفتم امروز تو مدرسع دعوام شد(بهونه کردم)
خیلی گناه بزرگی کردم چون نماز میخوندم تو این حالت :) و امیدوارم خدا منو ببخشه💔
چون چهار ماه به مامانم چیزی نگفتم
ولی خب تو این چهار ماه دومین بار تو عید بود که شدم
و مامانم فهمید از لباسم** و ماجرا رو برام گفت
منم از اینکه تو اون چند روز نماز میخوندم خیلی گریه کردم و توبه کردم..
واقعا فک میکنم کسی مث من نبوده چهار ماه پنهون کرده بوده😂💔