دوستان من چندسال پیش رفتم اموزش ارایشگری دیدم..بعدهمون سالابچه دارشدم وبعدشم دست دردارثی که دارم باعث شدنتونم سالن بزنم وکارکنم برای همین کلابوسیدمش گذاشتمش کناراین حرفه رو..حالاازاون سال به بعدهروقت میرم مهمونی یکی درازبه درازافتاده اصلاح ابرومیخواد..هروقت کسی میادخونم بازول کن ماجرانبستن..یکی موهاشومیخوادکوتاه کنه،یکی موهاشورنگ کنه،،،هفته پیش قراربودیکی ازاشناهابیادخونمون ومن خوشحال وخندان کارام انجام دادم که وقتی اومدبشینیم کنارهم ولذت ببریم ولی زهی خیال باطل قبل ازحرکتش بهم پیام دادبرس رنگ بیارم یاتوخونه داری؟باورکنین تمام شوق وذوقم دریک ان تبدیل به خستگی شد،،دقیقاشب اون روزیکی دیگه ازاشناهاپیام دادکه فرداصبح زودمیام خونتون برااصلاح ورنگ وکوتاهی واین حرفا..فرداش اومد..من اول صبح شروع کردم به غذادرست کردن و طرف اومد