
جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا (ص) نقل میکند: «روز قیامت، دخترم فاطمه با جلال و شکوه و عزت و احترام در میان انبوه فرشتگان آسمان وارد محشر میشود، آن گاه منادی با صدای رسایی ندا میدهد:ای اهل محشر! چشمان خود را ببندید که فاطمه دختر محمد میخواهد عبور کند.
آن روز پیامبران، اولیای الاهی، صدیقان، شهیدان و همه مردمان چشمان خود را میبندند تا دخترم فاطمه در میان هالهای از نور از صفوف محشر رد میشود و به مقابل عرش الاهی میرسد و در آن جا عرض میکند: إِلَهِی وَ سَیِّدِی ذُرِّیَّتِی وَ شِیعَتِی وَ شِیعَةُ ذُرِّیَّتِی وَ مُحِبِّیَّ وَ مُحِبِّی ذُرِّیَّتِی؛ بارالها!ای آقای من! فرزندانم و شیعیانم و پیروان فرزندانم و دوستانم و دوستان فرزندانم [را نجات بده]!
آن گاه خداوند فرمان میدهد: کجایند فرزندان، شیعیان و دوستان فاطمه و دوستان فرزندان فاطمه؟ آنان به پیش میآیند در حالی که فرشتگان رحمت خدا گرداگردشان را گرفته اند و فاطمه همه آنان را داخل بهشت میبرد».