شوهرم مسموم شده بود بردمش دکتر با وجود که خودمم حال نداشتم ولی همه جوره بهش رسیدگی کردم صبح مادرشوهرم زنگ زده میگه فلانی گفته بچو رو با حال خرتب نشونده پشت ماشین برده دکتر یعنی خواهر شوهرم گفته که من شوهرمو با حال خراب بردم دکتر منم گفتم اگر ببرم اینجور اگر نبرم میگن چرا نبرده دکتر خیلی حالم گرفته شده خیلی گریه کردمون خودمم مریضبودم بخدا ولی خودمو ننداختم همه جوره هوای شوهرمو داشتم بهش رسیدگی کردم الان طلبکارم شدن چرا مریض بوده گذاشتی رانندگی کنه
حالش اونقدرا بد نبود که نتونه رانندگی کنه صبحم مادرشوهرم زنگ زده بهش صبحونه دادی بخوره ابمیوه دادی ا ...
میگفتی نه ندادم چون بچه نیست خودش میتونه بره بخورع
اون لحـظه که آدما باهات کاری میکنن که حالت از سادگـیت بهم میخوره دقیقا همون لحظـه یه آدم دیـگهٔ میشی !ببین من بدترین آدم روی زمین هم که بشم بازم متوجه نمیشم کدوم قسمتش میتونه به تو ربط داشته باشه😏🤞آقایون نامحترم برید به همون خوار و مادرتون درخواست دوستی بدین😡