2777
2789

داشتم رد میشدم  

یه  خانمه  راننده  پراید بود 

اومد از همون تو ماشین خم شه  تا  اینه در   سمت شاگرد رو باز کنه  

خیلی داشت خودشو کش  میداد  

من که  داشتم رد میشدم براش  باز کردم  

کارم  کوچیک بود  ولی حال داد 😁😁

    نی  نی  یار  چه  مهربونه   / قدر منو میدونه  / منو تعلیق  میکنه  / بی  عذر  و  بی  بهونه  🙂🙃

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

واسه ینفر ک خیلی احتیاج داشت کار جور کردم ۳ تا بچه داشت و سنش بالا بود 

ولی واقعا کار خدا بود حس میکنم من مامور بودم ک برم اونجا واسه کار تا بتونم واسه اون آقا هم کار جور کنم چون خودم بعد یکسال اومدم بیرون ولی اون ۴ ساله ک اونجا هست

خدایا شکرت بابت دختر نازم و همسر مهربونم ❤لطفا برای خونه دار شدنمون یه صلوات بفرستید 

خیلی کارا .. مثلا ی بار برا دوست صمیم تا پای اخراج از دانشگاه رفتم 🥺

ی بارم ب ی بنده خدا ک اصلااا نمیشناختمش فقط تو‌موسسه باهاش سلام علیک کردم پول قرض دادم۴۰۰ 

بعد از چند ماه دیدم اصلا پولو نمیده اصلا حرفشم نمیزنه 

۴۰۰ برام اهمیتی نداشت اما اینکه کسی ایقد پررو باشه یا ساده فرضم کنه خوشم نیومد برا همین مجبور شدم بد ب روش اوردم بازم پرو پرو گف نمیدم! گفتم میرم موسسه ابروتو میبرم ی ساعت بعد زد ب کارتم 😐از این خوبی ای ک کردم پشیمونم همیشه

روزی که عشقم اومد خاستگاریم قرار شد سرسنگین رفتار کنم ولی همین ک گُل رو بم داد با لبخند و کلی ذوق گفتم مرسی عشقمممم😑اونموقع جلو بقیه خجالت کشیدم ولی الان هر وقت بش فک میکنم با ذوق صدبار تو ذهنم مرورش میکنمو صدبار لبخند میزنم😁ولی خداوکیلی خدا جونم من اگر جای تو بودم ب خودت قسم دلم واسه این بنده ات میسوختااا... بجنب قربونت برم🖤

کلییییی خوراکی چیپسو ماست موسیرو  پفکو بستنی و .....خریده بودم داشتم میرفتم که یه دختر نیازمند دیدم شنیده بودم وقتی بهشون پول میدی به خودشون نمیرسه میدن به صاحب کاراشون همرو دادم بهش دختره دستمو گرف گف بشین خاله نشستم رو زمین باهاش خوراکی خوردم

یه مدت فقط میرفتم خونه ی مادرپدریم کاراشونو انجام میدادم خونشونو مرتب میکردم و جارو و چای درست میکردم ظرفارومیشستم  لباساشونو میشستم  غذا درست میکردم 

حیاط میشستم خیلیی کارا براشون کردم منت نیس اما دلم سنگ نیس دسته اخر توجهشون به دختر عمم بود خیلی دورشو میگرفتن واس تولدش کادو میخریدن اما تولد من یادم نیس چیزی داده باشن 

دسته اخر مامانم گف حق نداری واس همچین ادمایی کار کنی 🙆و نرفتم 

قهرمان زندگی خودت باش    حدیث چشم مگو      باجماعت کوران
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792