2777
2789
عنوان

خیلی سردرگمم

144 بازدید | 9 پست

سلام من ۲۶ سالمه و انقد خوش شانس بودم که ۷ سال رابطه ی خیلی خوبی رو با یکی از همکلاسیام از سال اول دانشگاه تا الان که سال هفتمم تقریبا رو به اتمامه داشتم که توش همه جوره حمایت شدم و همه ی تلاششو برای خوشحالیم  تا الان کرده و از لحاظ درک و رفتار واقعا مثال زدنیه مشکلم اینه که بعد از گذشت این سالا یکم حس یکنواختی بهم دست داده و گاهی دلم میخواد مث بقیه دخترا آزاد باشم کراش بزنم آدمای جدیدو ملاقات کنم (ولی چون توی رابطه هستم هنوز اصلا به خودم اجازه نمیدم حرکتی بزنم) هرچقد به خودم میگم طبیعیه و فک نکن که دیگه دوسش نداری بازم یه فکرایی میاد سراغم که شاید این که گاهی دلم میخواد سینگل باشم خودش نشونه اینه که رابطه ی من رو به اتمامه از یه طرف آینده ی رابطمون مبهمه وضعیت مالی دوتامون چنگی به دل نمیزنه و معلومم نیس که به همین زودیا بتونیم نامزد بشیم (چند ماه دیگه درسمون تموم میکنه و اگه نامزد نکنیم جدا میشیم هرکدوم میره یه شهر دیگه) گذشته از نیاز به آزادیم درمورد خودش هم حس دوگانه دارم نمیدونم با وجود اینکه رفتارش وواقعا همیشه بهترین بوده اما اونم نسبت به موندن با من شک و تردید داره یا نه؟؟ بنظرم که اونم عجله ای برای رسمی شدن رابطش با من نداره بنظر شما من دارم ناشکری میکنم؟؟یا واقعا دارم حسمو از دست میدم

اگر نظر منو بخوای میگم این دوران را خیلی قشنگ تر و با آزادی تر سپری کن به ازدواج و نامزدی هم فکر نکن.

بیخیال بابا.

قشنگی های مجردی هم خیلیه.حسابی استفاده کن اگر هم اون شخص را داری میتونین باهم در حد دوست باشید و همینو ادامه بدین اگر ن تمامش کن و به زندگیت برس به گشتت برس به مسافرت به کلاس و دوره و.... 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ن شما و ن اون آقا هیچ تعهد و تعلقی بهم ندارید و همین دوگانگی ک الان برای شما اتفاق افتاده از همین عمل نسنجیده شما ناشی شده

خودتون رو نگه دارید تا به وقتش انشاالله اونی ک لایق و قسمتتون هست به خواستگاریتون بیاد و تمام احساس و علاقه و عشقتون رو معطوف به یک نفر حقیقی و حلال خودتون بکنید انشاالله

به نبودنش فکر کن ببین چه حالی میشی

نمیدونم ولی گاهی دلم میخواد واقعا تو رابطه باهاش نباشم اما از یه طرفم دلم نمیاد دلشو بشکنم بعد این همه سال اصلا اگه بعد اون دیگه کسی مثش خوب وباشعور پیدا نشه چی

خب آدم همیشه که حس ابتدایی رو نداره...تپش قلب و ذوق زدگی و اینا واسه اوایله...بعد از ازدواجم یکنواخت میشه همه چیز... ولی یا بگو بیاد خواستگاری و شرایطشو با خانواده ت در میون بذاره یا تمومش کن زودتر

خب آدم همیشه که حس ابتدایی رو نداره...تپش قلب و ذوق زدگی و اینا واسه اوایله...بعد از ازدواجم یکنواخت ...

شاید باورت نشه ولی در مورد اینکه  دلم میخواد اون بیاد خواستگاریم شک دارم اون هم اصراری نداره چون دانشجوعه و پول نداره ولی منم بدم نمیاد که فعلا اقدامی نکنیم اصلا شک دارم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792