قراربود پدرشوهرم بیاد دنبالم بریم واکسن دخترمو بزنیم بعد تا ۸ صب درحال نت گردی بودم ۸ خوابیدم بعد شوهرم زنگ زده بود پدرشوهرم ۵ بار زنگ زده بود اومده بود جلوی در کلی در زده بود همسایمون گفته بود حتما خونه نیستن گوشیم رو ویبره بود گذاشته بودم زیر بالشم ک زنگ خورد بفهمم دخترم صب بیدار شده بود برده بود گذاشته بود تو اتاق ابروم رف زنگ زدم به پدرشوهرم گف این چه خواب سنگینیه داری😢😞
ببین من همون موقع خیلی کم زبون بودم اگر راهم دور نبود یه شبمنمیموندم ولی مسیر طولانی بود اینهمه راه میرفتم دوشب خونش بودم کل مدت عقدم کمتر از انگشتای دست رفتم.ولی همون باری که گفت الان ظهره اصلا چیزی نگفتم خرم خندون نشستم صبحونه خوردن همسرم گفت چیه مامان من یه روز خونم نزاشتی بخام گفت اره زنت فلان کاروکرده فلان وسیله خراب شده دخترش گفت مامان اینکه کار من بود.همسرمم گفت مامان اول میپرسیدی.مگه قیمتش چنده .یه چیز خیلی ارزون بود .نگو دعواشو سر خراب شدن اونبوده.یه وسیله در حد چهار پنج هزار تومن
.مودبانه نظر میدم کسی همبی ادبی کنه یا ببینم جواب بقیه رو بد میده بهش میگم چقدر مودبه و میرم دیگه جواباشواز اعلاناتم پاک میکنم خودتوخسته نکن دوست مودب جواب بدی
😁الانم همینجوریه.دختراش وضع مالیشون عالی ولی شاید از لحاظ خورد خوراک چیزی بخرن اونم چون زیاد میرنخونش ولی وسایل خونه رومن براش زیاد گرفتم ولی اخرین بار کاری کرد گفتم دیگه بسه خلاصه بحث منحرف شد .ولی بالاخره کاریمنکنی ازش حرف در میارن.نه تنها مادر شوهر خیلیا.اینکه یه خواب بوده وخستگی.
.مودبانه نظر میدم کسی همبی ادبی کنه یا ببینم جواب بقیه رو بد میده بهش میگم چقدر مودبه و میرم دیگه جواباشواز اعلاناتم پاک میکنم خودتوخسته نکن دوست مودب جواب بدی