با من دعواش شد گفت ایشالله خبر بد برات بیارن
ايشالا جنازه عزیز ترین کست رو رو تخت ببینی
داد میزد و محکم میزد رو سینش و میگفت
خودش رو از حرص می کوبید به در و دیوار
اون روز جمعه بود و دقیقا جمعه هفته بعد ساعت ۳ براش خبر آوردن
شوهرش ساعت ۲ صبح تصادف کرده و فوت کرده
من خیلی ناراحت شدم خیلیییییی
ولی همه اطرافیان بلافاصله بعد از شنیدن خبر گفتن وای تو رو نفرین سر خودش اومد