سلام
اول از اینجا شروع کنم تا بعدا قضاوت نشم..
جاری من ک باردار بود من تازه ۱سال و نیم بود عقد کرده بودم بماند ک چقدر منو اذیت کرد توی هرجشنی و مهمونی کوفتمون میکرد با قهرهاش و دعواهاش...
بعد ک باردار شد یکمی اخلاقش خوب شد منم خیلی زنگ میزدم و پیام میدادم بهش حالشو میپرسیدم میگفتن کاری داری بگو من انجام بدم...بعدم ک بچش دنیا اومد چندماهش ک شد رفت سرکار بچشو میاورد ک مادرشوهرم نگه داره چون مادرشوهرم پیر بود من دلم میسوخت میرفتم بچشو میاوروم بالا نگه میداشتم...اینا به کنار
حالا ک من باردار شدم یک بار هم زنگ نزد بهم حتی تبریک هم نگفت خیلی هم ناراحت شد وقتی فهمید..
من بعد ۷سال از عروسیم باردار شدم..انقدری ناراحت بود پدرشوهر ۸۸ساله من فهمید جلو روش گفت اصلا چرا به این گفتید الان
حالا از عید اصلا خبری ازشون نبود دیگه من دیروز به مادرشوهرم گفتم یه زنگ بزن ببین حالشون خوبه چکار میکنند
مادرشوهرم ک زنگ زد فهمید جاریم باردار بوده قلب بچش تشکیل نشده رفته سقط کرده..
حالا من باید زنگ بزنم حالشو بپرسم یانه؟ الانم مطمنم زنگ بزنم میگه شما من شماره شما رو ندارم دقیق هرسری همینو میگه