دیشب گربه کوچولومو واگذار کردم از دیشب حالم خیلی بده... شوهرم که پاشد رفت... به دوستمم گفتم فقط مسخرم میکنه😔چرا آخه... واقعا اینقدر سخته...؟ آخه حداقل همدردی بلد نیستین چیزی هم نگین که دل آدم بیشتر بشکنه😢 بخدا الانم با گریه مینویسم. حتی فامیلامونم فوت کرده بودن انتظار داشتم شوهرم یه کم آرومم کنه اما عین خیالش نبود😔دلم خیلی میگیره از بی رحمی آدما💔آخه خودم همش سعی میکنم تو شرایط سخت اطرافیانمو آروم کنم💔لعنت به من😔
همدلی درسته،همدردی یعنی داشتن درد مشترک
دست خودشون نیست خدا خیلی از موهبت ها رو که یکی اش قدرت درک و هم دلی با دیگرانه به خیلی ها نمی ده
عه بلخره واگذار کردی واسش خونواده پیدا شد؟
واهای خیلی سخته از حیوون خونگیت دور باشی میفهمم
دوستتو نمیدونم ولی آقایون یه قصاوت قلب خاصی دارن...
آره واقعیتش ترسیدم رهاش کنم. گفتم طفلی برای یه لقمه غذا باید با گربه های دیگه بجنگه😔دیشب یه خونواده ۴نفره از شهریار اومدن بردنش. خانواده خوبی بودن خداروشکر. مادر و دوتا دخترش عاشق گربه ها بودن. وضع مالی خوبی هم داشتن فکر میکنم امکانات خوبی براش فراهم کنن. جای اون خوبه اما من ازدیشب کارم شده گریه😢همش دلتنگشم... فکرکنم حداقل چند روز زمان ببره برام عادی شه💔
مردا همینن ازشون توقع نداشته باش
چرا گربه تو واگذار میکنی؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز