من دوتا رفیق دارم که صمیمی هستیم باهم حدودا دوسالی میشه رفیقیم
عصر با یکیشون تصویری حرف میزدیم یهو نتش پرید بعد گف که یکی از دوستام زنگ زد با هم بریم بیرون ولی نگف کیه قرار شده بود ۷ برن بیرون منم تک خونه بیکار بودم هی میگفتم خوش بحالتون برین خوش بگذرونین کاش یکی بود منم میرفتم باهاش و اینا.قطع کردنی هم گف که ببخشیدا این دوستم غریبس وگرنه میگفتم توام بیای باهامون . بعد الان داشتیم چت میکردیم یهو از دهنش پرید که با اون یکی دوستمون باهم بیرون بودن و فلان حرفو زدن و دید سوتی داده آفلاین شد..
خیلی دلم شکست که با هم رفتن بیرون و نخواستن منم باهاشون باشم ، من از بچگی تنهام از رفیق شانش نیاوردم همیشه دلم میخواس دوستام واسه من اونجوری باشن که من براشون هستم ولی از اولش سر هیچی همیشه یا نارو میزنن بهم یا خیانت میکنن و تنهام میزارن
چقد تنها و بدبختم💔