تروخدا کمکم کنید😭همه هم سن و سالهام گوشی دارن من ندارم مامانم میگه من کاری به هیچکس ندارم در صورتی که من به هم سن و سالای خودم نگاه میکنم و از مامانم توقع دارم.
مامانم اصلا منطقی نیست اصلا درک نمیکنه رفیقام همش بیرونن با هم،نمیزاره من برم دوستام نمیدونن گوشی ندارم چون ی سیمکارت دوی گوشی مامانم دارم و هز اون استفاده میکنم 2 ماه امتحانارو پشت سر هم درس میخوندم فقط در روز 2،3 ساعت میخوابیدم به امید اینکه توی تابستون مامانم گیر نده یه خورده راحت باشم اولندش که در روز هر وقت توی خونه اتفاقی میوفته گوشی رو وایه من قفل میکنه،هر وقت اعصابش خورد باشع گوشی رو قفل میکنه هر وقت با هم دعوا میکنیم گوشی رو قفل میکنه داره از اینکه من گوشی ندارم سو استفاده میکنه هر جا که بخوام برم کلی گریه میکنم اخرشم نمیذاره برم،فکرش قدیمیه میگه من قبلا مامانم اینجوری رفتار کرده باهامون،میگه یک تار موت نباید معلوم باشه در صورتی که هیچوقت یه مادر نباید کاری کنه که بچش جلوی خودش نتونه همون شخصیت اصلی خودش باشه و هعی تطاهر کنه بعد جلوی بقبه جوری دیگه باشه،نمیذاره موهای زائد دست و پام رو بزنمچند بار زدم هعی بلند بلند جلوی همه بهم گفته چرا اینکارو کردی و من خجالت کشیدم بخاطر همین دبگه نمیزنم شب ها ساعت 1 گوشی رو قفل میکنه در صورتی که من همه دوستام تا صب بیدارن و حرف میزنن با هم شاید من دوص داشته باشم تو تابستون شبا بیدار بمونم،اصلاا منطقی نیست نمیدونم چیکار کنم وقتی پیششم آرامش و امنیت ندارم میگه همه دوستات خرابن میخواستم برم کلاس تابستونه میگه من خودم میام باهات تا تو خود آموزشگاه میمونم تا کلاست تموم بشه من دوست ندارم همه بگن هیچ جا نمیاد هر جا هم میاد مانانش باهاشه حتی تو کلاس هم نمیتونم ارامش داشته باشم چیکار کنم؟😭