آره متوجه ام.
منم همین شرایط را داشتم.
توی شهر غریب بچه هامو تنها بزرگ کردم.
اصلا کسی نگفت زنده اید یا مرده.
حتی شهر غریب مریض شدم تنهایی بیمارستان رفتم و عمل کردم. چند بار. بیهوشی کامل. همه میدونستن ولی به روی خودشون نیاوردن.
شوهرم یک ماه مریض بود. خونریزی معده شدید. بیمارستان بستری بود. هیچ کسی از خانواده ملاقات نیامد.
الان همین ها زبونشون دو متر درازه.