2777
2789
عنوان

دلم برای خودم میسوزه

672 بازدید | 61 پست

دیروز داداشم گفت طبقه پایین خونه بابابیایید توش زندگی کنید پولی که میدید غریبه بدید به من(خونه ۳طبقه است بابام طبقه پایین به داداش کوچیکم داد، دومی داد به داداش بزرگم، سومی هم خودش توش میشینه،که داداش کوچیکه مجرده) که هم غریبه نیاید تو ساختمون منم گفتم تا به شوهرم بگم امروز زنگ میزنه که مامان و داداش و زن داداشم قبول نکردن گفتن پسرم با برادرزاده هام دعوا میکنن تو حالا به شوهرت نگو امامن به شوهرم گفته بودم حالا برادرم زنگ زد شوهرم پشت سرم بود فهمید، من خیلی بهم برخورد شوهرمم میگه من که نمیخواستم برم اما کارشون خیلی زشت بود چی میشد تعارف می کردن تو دخترشونی ما چقدر به خواهرامون کمک کردیم اون خواهرم دوسال تو خونه پدری بود اون خواهرم یکسال خواهر دیگم که چندین سال کمکش کردیم،،،،منم تا الان دارم گریه میکنم،دلم برای خودم سوخت،به نظرتون حق با کیه؟

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

اسی ب خونوادت بگو حتما گله کن که من نمیومدم ولی رفتارتون اصلا درست نیست 

که راحتی پسر و عروستون واستون مهمتره تا من 


شرمگین نیستم وقتی صریحانه از واقعیت شما می گویم ، که آخور خوک پاک تر از پاک ترین شماست...
خیلی به غرورم برخورد قلبم درد میکنه هنوز آروم نشدم دلم نمیاد به مامانم بگم که ناراحت شدیم میترسم برن ...

تو رنجیدی مهم نیست؟ اونا دلشون واست سوخت؟ 

بگو تا بدونن چقد دلتو شکوندن تا بفهمن ناراحتت کردن 

شرمگین نیستم وقتی صریحانه از واقعیت شما می گویم ، که آخور خوک پاک تر از پاک ترین شماست...

حق باشماست عزیزم.

بنظرم بهشون بفهمون .مگه دل شما دل نیست .

بفهمون که دیگه انقدر راحت دلتو نشکونن

دیوانه و دلبسته اقبال خودت باش/سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش /یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری/راضی به همین چندقلم مال خودت باش 
خیلی به غرورم برخورد قلبم درد میکنه هنوز آروم نشدم دلم نمیاد به مامانم بگم که ناراحت شدیم میترسم برن ...

اشتباه نکن ازحرف اونا باید برنجه نه شما .این حرفشون تا آخر عمر از طرف شوهرت چماق میشه روسرت شک نکن

دلم نمیاد مامانم برنجه اما شاید فردا تحمل نکنم بهش بگم

نه بگو من تو دلم نگه داشتم همیشه چون کم رو هستم و بی زبون ، همیشه حرص میخورم از این کم روییم 

خداوندا  تو پناهم باش دستم را بگیر 

عزیزم ما تازه ازدواج کرده بودیم و همسرم بیکار بود و اصلا درامد نداشتیم 

 پدر شوهرم خودش حقوق داره معلمخ و خونه اش رو هم  به مستاجر داد  ولی حتی یه ماه هم به ما تعارف نزد که شما بیایید توش زندگی کنید.


خدایا؛آنان که همه چیز دارند مگرتورا،به سخره گیرند آنان را که هیچ چیز ندارند مگر تورا...
اسی ب خونوادت بگو حتما گله کن که من نمیومدم ولی رفتارتون اصلا درست نیست  که راحتی پسر و عروستو ...

آره مامانم خیلی ترسوئه بخاطر اونا میگه حتی اگه ما میرفتیم هیچ وقت نمیزاشتم پسرم بره وبیاد یا مزاحمتی ایجاد بشه همه جورم کمکشون میکردیم،البته شوهرم قصد نداشت که بریم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز