دیروز داداشم گفت طبقه پایین خونه بابابیایید توش زندگی کنید پولی که میدید غریبه بدید به من(خونه ۳طبقه است بابام طبقه پایین به داداش کوچیکم داد، دومی داد به داداش بزرگم، سومی هم خودش توش میشینه،که داداش کوچیکه مجرده) که هم غریبه نیاید تو ساختمون منم گفتم تا به شوهرم بگم امروز زنگ میزنه که مامان و داداش و زن داداشم قبول نکردن گفتن پسرم با برادرزاده هام دعوا میکنن تو حالا به شوهرت نگو امامن به شوهرم گفته بودم حالا برادرم زنگ زد شوهرم پشت سرم بود فهمید، من خیلی بهم برخورد شوهرمم میگه من که نمیخواستم برم اما کارشون خیلی زشت بود چی میشد تعارف می کردن تو دخترشونی ما چقدر به خواهرامون کمک کردیم اون خواهرم دوسال تو خونه پدری بود اون خواهرم یکسال خواهر دیگم که چندین سال کمکش کردیم،،،،منم تا الان دارم گریه میکنم،دلم برای خودم سوخت،به نظرتون حق با کیه؟
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
اسی ب خونوادت بگو حتما گله کن که من نمیومدم ولی رفتارتون اصلا درست نیست که راحتی پسر و عروستو ...
آره مامانم خیلی ترسوئه بخاطر اونا میگه حتی اگه ما میرفتیم هیچ وقت نمیزاشتم پسرم بره وبیاد یا مزاحمتی ایجاد بشه همه جورم کمکشون میکردیم،البته شوهرم قصد نداشت که بریم