منو شوهرم دوست بودیم راهمون دور بود شوهرم اومد خاستگاری به زور مامانش راضی کرده بود بابام راضی نمیشد راه دور بده سرمهریه به مشکل خورد داشت بهم میخورد همه چی گفتم مهریه برام مهم نیست عقد کردیم شوهرم به اصرار منو پیش خودش نگه داشت یه سر به مامان بابام میزدم فقط خانواده شوهرم هم نه برام عیدی گرفتن نه مهریه درست درمون نه عروسی. منم دیدم هی یکی اینا میگن یکی اونا بدون عروسی اومدم نشستم خونه شوهرم.بابام بهم جهیزیه نداد خانواده شوهرمم عروسی نگرفتن و هیچ کاری نکردن عملا.منو شوهرم چون همو دوست داشتیم همه چیو تحمل کردیم.بنظرتون کارم درست بوده؟اینقد همه عوضی بازی درآوردن که ما بهم نرسیم الان رسیدیم خداروشکر زندگیمون خوبه ولی حسرت یه لباس عروس به دلم موند شما بودین چکار میکردین؟دارم دیوونه میشم از بس به اینا فکر کردم
عزیزم آرزوی هر دختری لباس عروس و جهیزیه چیدن و عیدی و ایناست ،ولی شما از خود گذشتگی کردی برای رسیدن به عشقت،اگه همدیگه رو دوست دارید و زندگیتون آرومه ب این چیزا فکر نکن،ارامش خودتو بهم نزن واسه آینده ات برنامه بریز ❤️
زندگی هر انسانی یک افسانه است که توسط انگشتان خدا نوشته شده است🌙🍃
بیخیال! مگه چقد زنده ایم که بشینیم غصه این چیزارو بخوریم، خداروشکر همدیگه رو دوست دارید، خودتون زندگیتونو بسازید، راستشو بخوای جای تو بودم با هیچکدوم از خانواده ها ارتباط نمی گرفتم، سالی یکی دو بار سر می زدم و تمرکزمو میذاشتم روی زندگی مشترک و آینده.
عزیزم آرزوی هر دختری لباس عروس و جهیزیه چیدن و عیدی و ایناست ،ولی شما از خود گذشتگی کردی برای رسیدن ...
اره منم برای آینده خودم برنامه ریزی میکنم ولی یکی که عروسی میگیره میان میگن خوب شد ما عروسی نگرفتیم وگرنه پشت ما هم حرف میزدم که غذاشون اینجوری بود و این حرفا.هی نمکدمیپاشندبه زخمم
خب یه روز برو لباس عروس اجاره کن برو آرایشگاه برید آتلیه عکس بگیرین برای عروسی به کسی هم نگو
بعله،الان خیلی از بلاگر های اینستا رو نگاه کنید بدون عروسی تو ی خونه زندگی میکنند بعدا که شرایط مناسبی بود جشن عروسی رو میگیرن،اسمشم میذارن اسمش جشنه عروسیه میتونیم بگیریم،،میتونیم نگیریم.
زندگی هر انسانی یک افسانه است که توسط انگشتان خدا نوشته شده است🌙🍃
خب مقصر خودتی .نباید میومدی مینشستی خونه شوهرت.میموندی خونه بابات تا همه چی روال خودشو داشته باشه بر ...
اگه نمیومدم مادر شوهرم و بابام که مخالف ازدواج بودن کاری میکردم به طلاق کشیده شه حتی روز عقد مادرشوهرم به شوهرم گفته بود ولش کن میکردم یه دختر با همچین قیافه ای برات پیدا میکنم.اینقد چرا و پرت تو عقدمون میگفتن که خستمون کردن میخواستیم فقط خودمون دوتا باشیم دیگه کسی چرت و پرت نگه.