اینجا پیام میدم . همیشه حرفهای مهم باید تو خلوت گفته بشه . اگر مشگلات زندگی خودتو نگاه کنی حتما به این نتیجه میرسی که بدترین ضربه ها رو اونایی بهت زدن که حتی فکر نمیکردی همچین آدمایی باشن . با کاربری قبلی یه تاپیک زده بودم .عنوانش این بود : اونایی که همسرشون بهشون خیانت کرده به این سوال جواب بدن بگن این جمله درسته ؟ دقیقا در زمانی که تو اوج عشق و اعتماد به همسرمان بودیم به ما خیانت کرد . همه میگفتن درسته . حتی اگر ما به پدر و مادرمون بیش از حد مجاز اعتماد کنیم از پدر و مادر بدترین ضربه ها رو میخوریم . این سختی ها برامون درس داره . خدا مخاطب توئه . میگه از یه مقداری بالاتر فقط میتونی عاشق من باشی چون بقیه لیاقت اون مقدار عشق رو ندارن . باور نداری ؟ پس بیش از حد عاشق همسرت باش تا آخرش خودت بفهمی لایق اون همه عشق بود یا نه . به هیچکس جز من از یه حدی بیشتر اعتماد نکن . شک داری ؟ بهشون اعتماد کن ببین آخرش از اعتمادت سوء استفاده میکنن یا نه . بیش از حد احترام نزار . احترام از یه حدی بیشتر فقط مخصوص خداست . ترس از یه حدی بیشتر فقط مخصوص خداست . تمام اینا رو یا قبول میکنی یا یکی یکی باید تجربه کنی . اگر قبول کنی دیگه لزومی نداره از دیگران ضربه بخوری که حقیقتو بفهمی . علت اصلی خیلی از مشگلات همینه . دیگران رو زیاد بالا میبریم . به جایی که حریم خداست راهشون میدیم . آخرش همون ها بهمون میفهمونن لایق نبودن . آخرش میفهمی خودتم دشمن خودتی . من حقیقتو میدونستم ولی به پدر و مادرم که رسیدم بهش عمل نکردم و روزگارمو سیاه کردن . دوباره خودمو درست کردم زندگیم درست شد . علمشو باید داشته باشیم و بهش عمل کنیم . الان که این همه برای بچه ت تلاش میکنی اگر یه روزی پیر بشی و از خونه بیرونت کنه به چه حقیقتی میرسی ؟ میشه از الآن جلوشو گرفت . دوستش داشته باش و براش تلاش کن ولی نه بیستر از یه حدی . قبول این حرف برای یه مادر خیلی سخته . ولی جلوی فاجعه رو میگیره . مثال هایی میشخ زد که چون مادری دلم نمیاد بگم . در آینده نمیگی خدایا چرا من ؟ فلانی همه غلطی کرد و چقدر هم خودش و بچه ش خوشبختن . ولی من که عمرمو گذاشتم برای بچه م این شد عاقبتم و بچه م به هیچ جا نرسید . بگی بچه عصای پیری منه و تکیه گاه تو بهوجای خدادبشه بچه همین بچه میشه سربارت . قبول حقیقت از الآن جلوی مشگلات رو میگیره . حرف زیاده و ۱٪ حرفها رو گفتم . خیلی مختصر و مفید . گفتی از سر کار رفتن خسته شدی این احتمال رو دادم که یا همسرت پشتیبان خوبی برات نیست یا از هم جدا شدید . علتش میتونه چیزایی باشه که گفتم و خوشبختانه گذشته قابل جبرانه . روزهای خیلی بهتر از گذشته در راهه . فقط با تغییر طرز فکر .