یه خاطره داشتم یادم بیاد گریم میگیره جاتون خالی😂
یه بار با خونواده رفته بودیم جنوب کلا شانس بهمون رو نکرده بود...
یه بار تو جنوب تصادف کردیم بعد رسیدن هتل پیدا نمیشد هرکجا پیرفتیم میگفتن پره باید یه هفته قبل رزرو میکردید آخرش مجبور شدیم بریم یه خونه چند روزی اجاره کنیم...
اعصاب بابام و داداشم به شدت خط خطی بود🤦♀️😂
رفتیم خونه یکم استراحت کنیم تلوزیون باز کردیم به زور آنتن میداد ولی خب به زورم که شده نیگا میکردیم حوصلمون سر نره😂
یه رتیل دیدم از اون عنکبوت بزرگ پشم آلو ها جیغ بنفش زدم😂
بابا مامان و داداشم همشون رفتن هوا آخرش داداشم یه لیوان پیدا کرد گذاشت روش دیگه موند همونجا😂
مامانم گفت از این جونورا یه بار دیگه پیدا بشه من مهریمو میذارم اجرا آخرش بابام مجبور شد گفت بریم حشره کش پیدا کنیم🤦♀️😂
داداشم و بابام با اون اعصاب داغون رفتن سوپر مارکت یه حشره کش بگیرن منم باهاشون رفتم یه چی بخرم بخوریم حوصلم سر رفته بود....
داداشم با اون اعصاب داغون گفت یه حشره کش بده...
سوپری گفت زمینی میخوای یا هوایی?
داداشم عصبانی شد گفت نه په دریایی!😐
بابام گفت مرتیکه یدونه پیف پاف زهر ماری بده شب رو زنده بمونیم فردارو یه خاکی سرمون میریزیم دیگه اینا چیه میپرسی?
سوپری هم عصبانی شد گفت نداریم و آخرش سوپری و داداشم باهم دعوا کردن کاغد دسمالی توپی بهم پرت میکردن همدیگه رفتیم بیرون من خندم میگرفت به زور خودمو نیگه داشته بودم...😆
برگشتیم خونه بابام به داداشم گفت اون چی بود گفتی دریایی چیه داداشم تازه فهمید تا ۳ روز هممون میخندیدیم😂