آقا امروز صبح تو خوا بو بیداری بودم ولی هوشیار بودم بعد میشنیدم مامانم صبح رفت آزمون آیین نامه داد بعد اوند خونه فکر کرد خواب بودم ولی نبودم به دوستش زنگ زد ک آره اون تستا هست برا بارداری ۲ ناشده یعنی بارداره بعد رفت چند دقیقه بعد بلند شدم بعد تا ساعت ۳ که برگشت خونه الکی گفت داشتم آزمون میدادم بعد الان بابام ک میدونه انگار میخواد بچه رو بندازه نمیدونم چرا
ولی نمیدونم چیکار کنم بگم چیزی بگم نگم؟ دارم دیوونه میشم الان تقریبا یک ساعتی شده یه نفر قرص آورده که بچه بندازه ولی یچی عین خوره داره میخورم نذارم بکنن
از طرف دیگه میگم خالم بگم خالم دکتره یکاری کنه