همین دل نیومدنا بدبختمون کردن .. ب این میگن حس بیجای ترحم .
دوستم منو با ی پسره اشنا کرد تلفنی حرف زدیم و قرار گذاشتیم وقتی اوند تمام خصوصیات ظاهری ای ک یه پسر میتونست داشته باشه و من ازش بدم بیاد رو داشت .ولی چون دلم بخاطر اینکه بخاطر من از ی شهر اومده شهر دیگه بقول تو دلم نیومد ردش کنم .حالا خودشم بعدش تلفنی گفت اگه از من خوشت نیومده فک میکنم خواهر بودی اومدم دیدمت و بیخیال اون وقت از منه خر اصرار ک ن 🥴🥴🥴
این شد ک ۷ سال از اوج جوونیم پاش رفت..
یکی از چیزای ک روز اول حالمو ب هم زد لاغری بیش از حدش بود ک همون هفته ی اول ک اومد خاستگاری بابام تحقیق کرد متوحه شد معتاده.ولی من تا ۷ سال میگعمفتم اینو میخوام ... چراااا؟؟ چون هی باهم در ارتباط بودم و با حرفای قشنگش خامم کرده بود دیگه
خلاصه سرتو درد اوردم بگم جمله ی دلم نمیاد و فلان بهمانو از زندگیت اونم راجب پسرا و زندگی اینده ات حذف کن