ما پنج ساله عروسی کردیم اولش شوهرم ۱۵ میلیون فقط پول پیش داشت با اون خونه گرفتیم بعدش طلاهای منو فروختیم و هی وام بگیر و از این قرض کن از اون قرض کن تا الان رسوندیم ب ۱۶۰ میلیون پول رهنمونو اسلامشهریم آخر برادرشوهرم خونه خرید واسه خودش از اینجا ما رهنمونو دادیم بهش اینجا نشستیم شوهرم تک شرکت کار میکنه ماهی ۶ میلیون میشه با اضافه کاری و شبکاری همه دیگ کم کم بخاطر وضعیت افتضاح حقوق دادن شرکت استعفا میدن پدرشوهرم میلیاردر هست کلی زمین کشاورزی داره ۴ تا برادرشوهرام تو زمینای باباشون کار میکنن سالی ۵۰۰ میلیون درمیارن ما سالی ۹۰ میلیون اونم ۵ صبح میره ۹ شب میاد ۵ ماه اونا کار میکنن بقیه سال بیکار تو خونه مسافرت هم میرن همه چی هم میخرن دختر من یک ماهه میوه نخورده بخاطر شرایط مالی امشب داشت پیاز جای میوه میخورد گریم گرفته بود شوهرم میگه شرکت ول کنم عید بریم شهرستان خونه بگیریم رهن ماشینمو ۱۰۰ میلیون بفروشم یکم اجاره زمین بدم یکمم زمین از بابام بگیرم برنج بکارم نظرتون چیه ؟؟؟ تمام خانواده شوهرم اونجان مامانم قبلا گفت حق نداری بری اونا بهت روز خوش نمیدن اونجا ولی ما اینجا آینده ای نداریم صبح تا شب تنهاییم مامانم ایناهم۲ ساعت باهامفاصله دارن چیکار کنیم ب نظرتون