دوستان من دانشگاه امیر کبیر کامپیوتر میخونم رتبه ۱۰۰ کنکور بودم کلی زحمت واسه زبان خوندن کشیدم
دیشب خونه فامیلمون مهمونی بود ریختن سرم برو شوهر کن از اونور شوهر خالم میگف اره از درس هیچی در نمیاد
خالم میگف مهاجرت پول میخواد بابای پولدار میخواد تو نداری هیچکدوم برو شوهر پولدار کن بچه دار شو
گفتم من علاقه ای ب شوهر و بچه ندارم
گفت اره همین فرمون برو جلو ببین ب کجا میرسی پشیمون میشی
خود خالم هیچ هنری جز زاییدن نداشته دوتا بچه شیرخواره داره اختیار ۴ هزار تومن پول تو زندگیش نداره واسه تولد مادر بزرگم میخواستیم کادو بگیریم میگف من نمیتونم اینقدر پول بگیرم از شوهرم
هدف من مهاجرته واسه دکترا ب امریکا