2777
2789

شوهرم عاشقم شد ازدواج کردیم خونم بالای خونه مادرشوهرمه

بعد ازدواج متوجه تفاوت فرهنگی خانواده ها شدم وضع مالی هر دو در یه حده اما فرهنگشون فرق میکنه مثلاً دنبال جادو جنبل هستن و من هیچوقت اینو تو دوره آشنایی و تحقیقات نفهمیدم

بعد ۵ سال تازه فهمیدم درآمد پدرشوهر از راه های غیرقانونی و خلافه

خیلی آزارمون دادن هیچ کاری برام نکردن به عنوان عروس اما به زور منو مجبور به انجام وظایفی میکنند

بارها شوهرمو از مغازه و خونه بیرون کرد پدرم بهش روحیه داد من پشتش وایستادم 

ورشکست شد بابام بهش پول قرض داد من پای نداریش وایستادم

بچم به دنیا اومد یه هدیه براش نخرید حالا هر شب میاد بچمو میبره میگه بچه ی منه،بچم ۲۰ روزشه مریضه ریفلاکس شدید داره،میگم کلاه سرش کن میگه بهاره بزار هوا بخوره

به مشاور گفتم میگه شوهرت باید حرف بزنه باید مدیریت کنه

دیشب سر همین بحثمون شد گفتم من اینجوری نمیتونم زندگی کنم بچه گناه داره من مادرم هنوز جای بخیه هام خوب نشده انقد حرصم میدین


الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

هر چه سریع تر از خونه مادر شوهرت بیرون بیایید 

تا اونجایی بدبختی😑

«حسادت، زنگ خطر نیازهای نادیده‌گرفته‌شده‌ی ماست؛ نه گواه بدی ما، نه گواه بدی طرف مقابل، بلکه نشانی از بخش‌هایی درون ما که هنوز صدای کافی نداشتن

خودتم با بچه برو پایین همین اول کاری بگو خواب بد دیدم تنهاش نمیذارم مرحله اول تنها بردن رو کنسل کن مرحله دوم کمتر برو و بیا ولی در کل مراقب باش از اون ور بوم نیفتی اونام قطعا نوه شونو دوست دارن

بهش گفتم چه مردی هستی نمیتونی حریم خونتو حفظ کنی سر و صدا شد مامان باباش اومدن بالا هرچی گفتن سر چی دعواتون شد چیزی نگفتیم یهو این شروع کرد به گفتن من مات و مبهوت موندم

گفت از اول اشتباه کردم باهاش ازدواج کردم زن زندگی نیست

طلاقش میدم اونا هم میگفتن به خاطر بچه طلاق نده بچه نداشتی طلاق میدادی

میگفت یک ساله دارم صبر و سکوت میکنم این پررو تر میشه

من اصن موندم چی بگم

فقط بهش گفتم چرا به خودت و من و این بچه ظلم کردی یک سال

خب میگفتی برو

من که آدمی نبودم به زور خونت بمونم


فاصله بگیر از خانواده شوهرت برید یجای دور در این باره صحبت کن باهاش اگر پول ندارید هم با قرض و وام اینا برید. پدر مادر منم این مشکل داشتند و اومدیم ی شهر دیگ خیلی مشکلات حل شد. هرچند مستاجر شدیم با اینکه خونه داشتیم 

آره راس میگه 

مشکلاتت زیاده ولی اونقدی نیس که بگی زندگیم به بن بست رسیده

شوهرت باید یکم همت کنه 

سعی کنید ازون خونه برید به خانوادش وابسته نباشید وقتی ازشون دورید خب دخالتا کمتره و درنهایت حرف مشاور درسته

همسرتون هرجا مشکلی دید باید به خانوادش تذکر بده 

😒اگه بی ادب و بی منطقی ریپ نزن لطفا😒 😐خطاب به آدم مورد علاقه‌ام: میخوام بهت بگم اصلا مهم نیست که چقدر از هم دوریم، تو واسه منی و منم واسه تو.M🥺❤️

باید جدا بشین.مستقل شین خیلی از مشکلاتتون حل میشه.بچه ۲۰روزه رو کجا میبره؟ده دقیقه به ده دقیقه شیر میخواد که.البته عزیزم زیاد نپوشونش.این قسمتش حق با مادرشوهرته.زیاد لباس تن کنی فردا باد از کنارش بگدره مریض میشه

خودش پیش من از خانوادش بد میگفت بهم میگفت چندسال دیگه یه خونه میگیریم از اینجا میریم دیشب باباش گفت اگه مشکل ماییم خونتونو بفروشید برید جای دیگه 

میگه نه ابن از اول میدونست خونه من اینجاست چشمش کور تحمل کنه

وای تا حالا اینطوری دعوامون نشده بود

من فقط با دهن باز بهش میگفتم بسه انقدر چرت و پرت نگو یکم فکر کن حرف بزن فردا پشیمون نشی

عزیزم بابای تازه هست ولی آخه بچه ای که چهل روزش هم نشده نازکه چرا حرف گوش نمیکنه حرص نخور بچت شیرت میخوره عصبی میشه اون وقت تبدیل میشه به ی بچه بدآروم باهاش صحبت کن یا بگو مامانی مامان بزرگی دعواش کنه تا بفهمه کارش خطرناکه بگو بترسوننش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز