مشکل با خانواده شوهر

به خاطر اونا رابطه ت و با شوهرت خراب نکن.شوهرت طرفته و این یعنی تو برنده ای.رابطه ت و با خانوادش به حداقل برسون.حرصم نخور گذشته رفته.با این فکر و خیال و دعوا و ناراحتی چیزی عوض میشه؟فکر خودت و زندگیت باش

باهاشون قهر کن اگر گفتن چیشده.بگو به چه علته

مادرشوهر و پدرشوهر منم همین کارو کردن با اینکه شوهرم ۱۰ سال واسشون کار کرد و یه هزاری ندادن بهش واگذارشون به قرآن که حقی که شوهرم من گردنشون داره خود قرآن و امام حسین اون دنیا ازشون بگیره 

https://www.ninisite.com/discussion/topic/4870265/صمیمیت-ممنوع

این تاپیک و بقیه تاپیکای بانو ارتمیسو بخون

هر خانواده شوهری یه جوری کرم میریزه هر عروسی و بشینی پای درد و دلش یه مدل میناله 

بخدا عزیزم من دلم خونه پدرشوهرم۷۰ سالشه می‌ره هرز...گری می‌کنه با این سنش خجالت نمیکشه با اینکه مادرشوهرم زنده و سرحالهبه شوهرم میگم بابات داره حق تورو میده به اون خیابونی ها چرا هیچی نمیگی باهام دعوا می‌کنه میگه من آبروی بابامو نمی‌برم خدا لعنتش کنه به حق فاطمه زهرا که زندگیمو جهنم کردن از شانس گندم همسایمون هستن هر دقیقه مرتیکه پشت در هست هر وقت میاد اینقدر میخوره که انگار ۵۰ تا مهمون داشتیم باید همش ظرف بشورم و هی بلند شم هرچی داریم و نداریم بیارم بزارم جلوش همیشه هم بوی شاش میده از بس میخوره و هر دقیقه تو دستشویی هست 

خدا صبرت بده حق داری واقعا.ولی نزار بهش خوش بگذره دائم پذیرایی نکن.گاهی بهونه بیار درو باز نکن کلا.یه بار بگو حموم بودم یه بار بگو بیرون بودم.هندذفری گوشم بود نشنیدم..یه جوری اذیت کن پیداش نشه.پذیرایی نکن .غذا در حد کوکو و املت بزار جلوش.جلو شوهرت ولی نشون نده بدت میاد ازشون.اون که نبود بی محلشون کن.جلو شوهرت حسابی احترام بزار و اصلا بدشونو نگو.اینجوری شوهرت میاد طرفت

عزیزم من هر لباسی بپوشم می‌ره به شوهرم میگه زنت خرابه مگه اینو پوشیده همه ی مانتو هام تا رو کفشم هست  آخرشم میگه نه زنت باید چادر بپوشه مارو دعوا میندازه روز عروسیمون که اصلا من و شوهرم ندیدمش پیشمون نیومده بود همه ی فامیلام میگفتن چرا مادر داماد نیست حتما قهره و فلان درحالی که مشکلی نبود بعد عروسی گفتم  مگه تو عروسی تو نیومدی پیش پسرت چیزی از ما کم شد  هرکیم پرسید گفتیم یا گفتیم بیمارستانه یا دختر بزرگتو جای خودت جا زدیم اینقدر زورش گرفت فکر کرده حالا آبروی منو بردن