سلام دوستان. من اتفاقی برام افتاد که به این نتیجه رسیدم نباید چیزی رو به زور از خدا خواست بد جوری میذاره تو کاسه تون
من از چندین سال پیش دلم میخواست ازدواج کنم حسرت میخوردم به کسایی که ازدواج کردن به هر قیمتی میخواستم ازدواج کنم . خواستگار هایی هم برام میومد ولی بی دلیل میرفتن یا مورد خوبی نبودن ناامید شده بودم به خدا کفر میگفتم هر چند نه شرایط بدی داشتم از نظر قیافه و خانواده و موقعیت نه سنم زیاد بود فقط برام عقده شده بود که ازدواج کنم فکر میکردم با ازدواج متحول میشم چیزای خوبی در انتظارمه ولی هم تو این ازدواج نابود شدم هم شکست خوردم ادامه اش رو هم براتون میگم به حدی دلم گرفته که فقط مرگ تسکینم میده