جواب تایپیک حس می کنم همسرم به خواهرم علاقه داره

بله درستشم همینه

درسته پدر خدابیامرز منم دقیقا همینطور بود .

من متوجه پیام شما به استارتر نشدم

اون تاپیک رو نخوندم اما برای همین چیزهاست که میگن حدو مرز روابط رو حفظ کنیم با هرکسی رفتار متناسب داشته باشیم ، دیدم بعضی کاربرای اینجا روابط باز و بی بند و بار رو روشنفکری میدونن .. اینم عاقبتش 

احسنت به پدرتون .

آخی خدا رحمتشون کنه 

منم میخواستم یه چیزی بگم.

الان من مطمینم اون خانم ۷ روز هفته رو خونه مامانش.

من تو اطرافم زیاد دیدم، ازدواج که میکنن، این داماد که میاد و خونه اونا مستقر میشه.

مخصوصا افرادی مثل این خانم که خواهر مجرد دارن باید خیلی تو رفت و آمدشون کنترل داشته باشن.

و اون آقا هم اگر از اول قصد ازدواج با خواهر رو داشت، پس چرا با این خانم ازدواج کرده؟؟؟؟!!!!!!

درسته

نظر شخصی من اینه که هر چقدم داماد رو برادر خودت بدونی و جلوش حد و مرز رو رعایت نکنی بازم امکان هر چیزی وجود داره

امکان یه سوتفاهم بزرگ

بعضی مردا هم خدا لعنتشون کنه به پشه ماده هم رحم نمیکنن

اسی شما درس میگین ولی اون تاپیک سر کاری بود  یا اسی پسر بوده 

هرچند وجود داره همچین چیزی الان ی چیزای ادم میشنوه شاخ در میاره اون از روابط غیر متعارف یکی بود میگفت شوهرم میگه پیش دوستام بی حجاب باش

اره استانه تحریکشون بالاس همه ک یوسف پیامبر نیستن ک تحریک میشن

وقتی میگی هم میگن عین خواهرمه هه 😏

برو بابا تو خودت حد و مرز رو رعایت کن نمیخواد عین خواهرت باشه

اصلأ با خواهرشون اینجوری رفتار نمیکنن والا فقط یه سرپوش برای هوسبازیشونه

اره گاهی هم دختر بشون ببخشید پا میده

اره باید مراقب بود ولی ادم هم با ادم فرق داره.اکثر مردا سالما کم پیدا میشه در این حد کثیف و هیز.شما تو فامیل خودتون نگا کنید ببینید چنتا مرد هیز و هوس باز هست چنتا مرد خانواده دار .به نظرم از هر ده تا مرد یکیش ادم ناجوریه ولی در کل باید مراقب بود

بنظرم منم اینکه میگن مثل خواهرمه اکثرا دروغ میگن. من خودم زندگی یه زن و شوهرو میدیدم که چقدر بهم علاقه داشتن. هر دو هم معتقد بودن. باهم شاد هم بودن. اما دختر خاله زن شروع کرد با اینها رفت و امد کردن. و چون کمی زیبایی داشت و از نظر حجاب ازاد... مدام برای شوهرِ دختر خالش هم زبون میریخت... همه دیگه داشتن متوجه میشدن که اون مرد مثلا معتقد دلش داره میره... بعد به خانمش میگفت مثل خواهرمه... اما دروغ بود... چون اصلا حالتش با دیدن دختر خاله زنش عوض میشد خیلی تحویلش میگرفت مدام ازش تعریف میکرد باهاش بگو و بخند داشت ... و دیگه هم با زن خودش شاد نبود. خدا عاقبت هممون رو بخیر کنه

قبول دارم حرفاتو...

من خواهرمجرد ۱۸ ساله دارم...

وقتی میرم خونه مامانمینا شوهرم و خواهرم خیلی باهم حرف میزنن.. خیلی.. و اصلا به هیچ کس توجه نمیکنن.. مامانم هم هرچی چشم قره به خواهرم میره فایده نداره و دست برنمیداره... منم رفت و آمدم رو کم کردم.. ماهی یه بار میرم اونم خودم با بچه هام... هرچی شوهرم میگه بریم خونه مامانت یه بهونه ای میارم و ردش میکنم.. مگر اینکه مامانم مهمونی دعوت کنه تا شوهرمو ببرم