اول از همه دلم میخاست ی شوهر مهربون داشتم که باهاش خوش بودم...دلم بهش گرم بود ک وقتی میاد پیشم دلم باز بشه ن ک هر دفعه از در میاد منتظر ی بهونه گیری ازش ک ناراحتم کنه..
یا ی دوست خوبی داشتم میومد ازم سر بزنه من میرفتم پیشش
یا خانواده ام میومدن ی سر ازم میزدن نمیدونم خیلی چیزای ساده برام آرزوشده