شوخی کردا ولی بعد این همه وقت عجیب بود
شوهر من از این اخلاق ها نداره خداروشکر که بگه اینجا برو نرو چیکار کن و از این حرفا
چون خودش دیده همیشه سنجیده رفتار میکنم یا هرچی خلاصه
امشب قرار بود بریم پیاده روی گفت خسته ام فقط بریم دور بزنیم
بعد گفت بریم فلان خیابون یکم راه بریم
موقعی که رسیدیم گفت یه کوچولو بریم برگردیم گفتم باشه
گفتم اگر خسته ای من میرمیکم راه میرم میام شلوغ بود خیابونه پر از خانواده
گفت نه غیرتم اجازه نمیده منم خندیدم و باهاش شوخی کردم گفت باشه آقای غیرت مندم باهم میریم
بعد گفت تو فکرت می رفتم اگه تنهایی میرفتی گفتم توچه فکری دیگه کش ندادیم
باز هم گفت بهش گفتم تو که از این اخلاقا نداشتی
گفت دارمشوخی میکنم گفتم منم میدونم تو اینطوری نیستی و شوخی میکنی منم دارم شوخی میکنم
ولی من برعکس خانمای دیگه اصلا خوشم نمیاد
شوهر من هم اصلا اهل محدودیت نیست
راستشجدیدا تو شوهر کوچیک ما مسائل اخلاقی خیلی زیاد شده
درسته اون شخصیتش نیست ولی دلم نمیخواد تاثیر بذاره
یکی اینکه من باید چیکار کنم
دوم اینکه اونجایی که گفت غیرتم نمیذاره من زدم به شوخی اینا نکنه بهش برخورده باشه البته اصلا چیزی نشون نداد
منم بی احترامی نکردم