دیروز شوهرم زنگ زد گفت برادرم با دختر فامیلمون فرار کرده من فکر کردم شوخی میکنه ولی فهمیدم جدی جدی خیلی ناراحت شدم جیگرم آتیش گرفت برا پدر مادر دختره
آنوقت شوهرم میگه خانوادم خوش حالن بخدا اینقدر متنفر شدم از خانوادش که نگو اینقدر پشیمونم از انتخاب شوهرم دیشب پدرمینا خونه ما بودن منم کلی به شوهرم حرف زدم ولی چیزی نگفت ولی من حتی نمیتونم بخوابم حتی قرص آرامبخش هم خوردم نخوابیدم خیلی ناراحتم درسته شاید بگید به من ربطی نداره ولی دست خودم نیست خیلی ناراحت اون خانواده ام ناراحت اینم اینقدر خانواده شوهرم بی شخصیت نفهمن
واقعا چطور شده که اینقدر مردم نامرد شدن