2777
2789
عنوان

کلافه شدم و عصبی

111 بازدید | 11 پست

پسرام ۸ و ۶ هستن وقتی میریم جایی خیلی گریه میکنن بیچاره شدم و عصبی 

قبل رفتن حرف میزنم داریم میریم پارک با بچها بازی کنید برین حالشو ببرین بعد میریم اونجا سر یک چیز های مسخره گریه میکنن 

مثلا من گل قاصدک میخوام در صورتی که گل نیس 

یه مدل دیگه میدم بازم گریه 

میکنن 

حرف میزنم فایده نداره 

میخورن زمین در به داغون میشن یخ قطره اشک نمی‌ریزن

تو خونه اصلا گریه نمیکنن 

یکسره خندشون به راهه وای ازینکه بریم جایی انگاری یک ساله شونه  

سر اسباب بازی 

سر هر چیز مسخره ای که فک کنین 

دیگه واقعا کلافه شدم 

باور کنین پسرم خورد زمین آرنجش تاب خورده بود یک قطره اشک نمیدیخت که بفهمم درد داره تا اینکه بردیم دکتر اونم از ورمش فهمیدم 

نمیدونم چیکار کنم یه بار رفتیم خونه خواهرم 

اینقدر گریه کرد که همه رو کلافه کرد 

منم زدمش با این نه در همون هین خیلی باهاش خرف زدم ولی دیگه قاطی کردم 

فقط چند روز آدم بود باز دوباره 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شما هم بچهاتون همبن طورن 

گریه میکنن 

چیکار کنم کمکم کنین 

شوهرم از چش من میبینه 

میگه باهاشون حرف نمیزنی 

در صورتی که زبونم مو در میاره از بس حرف میزنم ولی هیچی به هیچی 

گوشی هیچی  لبتاب و تبلت هم نه هیچی فقط تلوزیون اونم کارتون

اونم قانونمند کن. کوتاهش کن. چون خیلی موثره روی خشونت بچه ها و مشکلات تمرکزشون.


ولی برای قصه:


شروع کن راجع به بابا خرسه‌ که یه کت فلان رنگی پوشیده

و بچه هاش رو میخواد ببره استخر

سه قلوها هر کدوم مایوهای خودشون رو بردن

منظورم اینه که به جزییات بپردازید.

بعد تو استخر دعوا کردن

اینا رو با جزییات بگید که مثلا دعوا سر چی بود و ...


بعد که زمان شنا تموم شد رفتن خونه.


هفته بعد که نوبت استخر بود

بابا خرسی یه جلسه براشون پیش اومد

و بچه ها نشستن از استخر نقاشی کشیدن و گفتن شاید هفته پیش میتونستیم کاری کنیم که بیشتر خوش بگذره.

پایان شب سیه سفید است

این داستان رو با خلاقیت

ببرید روی خانواده مامان بزی و دو تا بچه هاش راجع به یه تفریح دیگه

مثلا سینما

با جزییات


تهش یه کاری کنید که مثلا سینما اون هفته بعدی تعطیل باشه!

پایان شب سیه سفید است

حالا نوبت داستان بعدیه!

پروانه خانم و چهار تا بچه اش رفتن مزرعه گردی


اونا همیشه مزرعه گندم زندگی میکردن

امروز رفتن مزرعه کدوها


دیدن بچه های خانم زنبوره چقدر قشنگ توی گل ها بازی میکنن.


به زنبورها گفتن میاین با ما بازی کنین؟

چجوریه که این‌همه بهتون خوش میگذره؟


زنبورها گفتن ما همیشه باید بریم عسل جمع کنیم

ولی گااااهی میایم گردش

خب اگه تو اون روز نتونیم خوب بازی کنیم معلوم نیست دوباره کی بیایم بازی!

پایان شب سیه سفید است

برای همه اینا دقت کنید

که جزییات رو خوب بهش بپردازید

مثلا توپ بردن

یا اسکیت شون رو بردن اسکیت یکی این رنگی بود برای اون اون رنگی بود...


گاهی داستان رو بصورت خلاق جلو ببرید.

بخواید که بچه ها هم دخیل بشن‌


مثلا علی آقا مامان لباس جوجه طلایی چه رنگیه؟

شال جوجه حنایی چه رنگیه؟


یکمی جلوتر برید میتونید بگید یه مقدار داستان رو اون ببره جلو

پایان شب سیه سفید است
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز