من از هر لحاظ که بگین تو زندگی هیچی کم نداشتم شغل خوب تحصیل ماشین ... 
ولی مشکل من از اونجا شروع شد که دختر خالم برای تحصیل رفت کانادا خانواده مادرم سرکوفت میزدن که تو چرا فلانی تو چرا اینی الان من ۲۳ سالمه اون ۳۰ سالشه 
به من میگن چرا ازدواج نمیکنی داره سنت میره بالا 
الآنم با یه پسره خارجی نامزد کرده خرداد عروسیشونه بخدا من حسود نیستم ولی وقتی خبر نامزد کردنش و شنیدم گفتم دیگه تموم شد و من دیگه هیچ اعتباری ندارم پیش خانواده مادرم 
بخدا افسرده شدم چیکار کنم