چطور حد و مرزها رو با خانواده شوهر مشخص کنیم؟ که هرکی نتونه بهمون توهین کنه یا تیکه بندازه
از اول هیمنکارو که الان کردم ولی هرگز پیش مادرشوهر نمینشستم
همه چیز به ذات آدما برمیگرده
الحمدلله خانواده شوهرم خوبن الان چند روزه خونه مادرشوهرمم مث پروانه دورم میچرخه
ولی واقعا به این اعتقاد دارم که ذات آدما باید درست باشه
اگه به عقب برمیگشتم و از ایندم خبر داشتم با اینکه همسرمو دوس داشتم ولی کلا قید وصلت با اون خانواده رو میزدم
اگر میخوای عزیز باشی (دوراز جون) یا بمیری یا دور باشی
دوری و دوستی عزیزم
فقط همین
از روزای اول عقد گفتم .
من از رفت و آمد خوشم نمیاد .که یه روز این بره یه روز اونیکی بیاد . خودمم نه می رم نه میان . اینو گفتم راحت شدم .
اوایل عروسی شوهرم کلی خونم آدم دعوت کرد برای شام و...
بعدش جمع کرد خودشو .دید خوشم نمیاد . خودمم نمی رم .
دوری و دوستی .
الان که دیگه کلا خونه هیچکس نمیرم .خونه مادرشوهرم هر ۲ ماه یه بار . دو ساعت اونم . نزدیکیم . مادرشوهرمم اصلا تا حالا به من ، یک کلمه حرف نگفته . راضی ام ازش.
به مادرشوهر عفریتم انقدر رو نمیدادم که بیاد بشینه به زور توی خونم بگه خونه پسرمه تو برو یخچال پسرمه به تو چه
اگه برمیگشتم حرف میزد میزدم تو دهنش
اگ برمیگشتم اصلا ازدواج نمیکردم
همین کار که تا الان کردم چون تا الانم رو ندادم ولی مادرشوهرم پرو تر از این حرفاس وضعم اینه، دیگه فک کن میخاستم صمیمی بشم و رو هم بدم 😑
راضی ام چون رفت و امدم زیاد نیس
همینکارا که کردم، فقط قسمتیش ک با دختر جاریم یکم رفیق شدمو حذف میکردم
سرد رسمی خشک دیدار کم و کوتاه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
