شوهر من یکم حساسه رو حجاب
خونه خودم ن ولی خونه مامانمیتا هر طبقش دو واحدیه
بعد ی وقتایی که اونجاییم شوهرم میخاد بره به من میگه نمیخاد تا جلو در بیای راه بندازی همسایه هست روبرو درم چشمی داره
حالا منم مرض میگیرم هی میرم جلو
اینسری شوهرم خم شده بند کتونیشو ببنده منم وایستادع بودم یهو در باز آقاهه اومد بیرون ولی تا منو دید برگشت رفت تو خونه شوهرمم برگشت دید کسی نیس فک کرد بچه آیی چیزی بوده
داشتم فکر میکردم آقاهه چه خوب بود که برگشت تو خونه وگرنه ی دلخوری برا ما ایجاد میشد