2777
2789
عنوان

تجربه مرگ کوتاه من

328 بازدید | 18 پست

سلام میخواستم تجربه مرگ خودم رو بگم یه روز ک شوهرم رفت سرکار من دباره روی تخت خوابیدم  بعد  دیدم ک بیدار شدم و خودم رو دیدم و میخواستم ک بشینم و کاری ک میکردم ک از روی جسمم بلند بشم نمیشد و من دباره کشیده میشم روی جسمم شاید ۲۰ دفعه انجام دادم و دباره با سرعت زیاد میفتادم رو خودم  حتی میرفتم تا دم دست شویی و دباره برمیگشتم حس میکردم انگار خیلی حالم بده خودمم رو میدم و تمام پذیرایی و صداهای بیرون رو میشنیدم 

بعد حس کردم یکی در خونه رو باز کرد اومد داخل و خانم هیلکی و قد بلندی داشتی و داخل پذیرایی یه کشتی زد و اومد 

دم اتاق و من خیلی حالم بد حس میکردم دارم میمیرم و یکی افتاده روی قفسه سینم و داره خفم میکنه و اصلا صدام در نیومد  اخرش انقدر با صدای گرفته ناله زدم گفتم تروخدا کمکم کن من میترسم من حالم بده ترو جدت کمکم کن بعد گفت فاطمه جان هیچی نیست نگران نباش من همیشه حواسم بهت هست و الان حالت خوب میشه بعدش ک رفت یهو از جام بلند شدم و هیچیم نبود فقط ترسیده بودم اینم از تجربه من . ممنون میشم نظراتتون رو بدونم...

میشه برای قبولیم توی دانشگاه یه حمد مهمونم کنی💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗

بیا نجنگیده نبازیم ..........خب؟  

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من یکبار خوابیده بودم تو پذیرایی و هرچقدر سعی میکردم بیدار شم و از جام بلند شم اصلا نمیتونستم خیلی ترسیده بودم چون سایه یه مرد بالا سرم بود و هرچقدر سعی میکردم دست و پامو تکون بدم یا حرف بزنم اصلا نمیتونستم...وقتی من خواب بودم مامانمم تو پذیرایی بود و هی سعی میکردم صداش کنم ولی اصلا نمیتونستم حرف بزنم...بعد چند دقیقه خوب شدم و تونستم بلند شم...به این تجربه ها مرگ نمیگن...در اثر فشار روحی پیش میاد

من یکبار خوابیده بودم تو پذیرایی و هرچقدر سعی میکردم بیدار شم و از جام بلند شم اصلا نمیتونستم خیلی ت ...

آفرین من یه مدت فشار عصبی زیادی روم بود خیلی اینجور میشدم تو خواب .میترسیدم بخوابم.ولی شکرخدا الان خوب شدم دیگ اونجور نمیشم 

آفرین من یه مدت فشار عصبی زیادی روم بود خیلی اینجور میشدم تو خواب .میترسیدم بخوابم.ولی شکرخدا الان خ ...

من انقدر اینجوری میشدم اصلا از خونم میترسیدم اخرش پول اینا انداختم  داخل حرم امام حسین و حامله شدم خوب شدم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   aeeil  |  11 ساعت پیش
توسط   ملیس۲۳  |  9 ساعت پیش
توسط   edctctvunikabcd  |  1 ساعت پیش