خانواده شوهر من از روز اول زندگي خيلي با من سرد و بد بودند و بقصد كارهابي ميكردند كه من ناراحت بشم. من خارج هستم ميدونم الان ميگيد خوش بحالت و بازم تو خارج به اونها فكر ميكني.
مثلا خواهر شوهرهام كادو مبفرستادم اوايل زنگ ميزدند و از شوهرم تشكر ميكردند، برادرش از اول بهش گفت دوست ندارم زنت رو ببينم و خونم نياد و ما با اينكه نزديك بوديم همرو نديديم. يا خواهر شوهر هام حتي يكروز هم من رو خونشون راه ندادن و بچم رو هم نديدن. فقط به شوهرم زنگ ميزنن ماهي يكبار و سالي يكبار تلفني با من در حد چند دقيقه و با بچم.
الان بچه هاي خودشون ازدواج كردند و مثلا دارن بچه دار ميشن و شوهر من از الان داره فكر ميكنه چي كادو بره و خونشون بره. من خيلي ناراحت ميشم از اينكه اصلا بي احترامي هايي كه بمن شده رو نميبينه.
كسي كه مثلا خودش خونه من اومده و هيچي دستش نگرفته براي ما يا بچمون بياره چرا الان ما بايد براي بچش كادو بديم؟
اصلا راضي نيستم ولي شوهرم رو خانوادش خيلي حساس هست و فقط اين يكي اينطوري هست كه هر چي بهش بي احترامي كنن بيشتر طرفشون ميره.
كسي هست مثل شرايط من رو داشته باشه؟
شما چطور كنار مياييد و چيكار ميكنيد؟