۱۶ سالمه حوصله هیچ چیز ندارم فقط می خوام بگذره و تموم شه از هدف هام دارم دور میشم خیلی آروم شدم تنهایی رو خیلی دوست دارم دوست ندارم بیرون برم دوست دارم همش تو اتاق تاریک خودم باشم همش گریه می کنم شب ها اهنگ های غمگین گوش میدم همش هم دوست دارم بخوابم
می خوام بمیرم یک مرگ راحت اما میگم مامانم خیلی غصه می خوره چرا من دنیا آمدم بنده خوب خدا هم نیستم اعتماد به نفس هم ندارم حالا چیکار کنم تو ظاهر یک فرد سرحال و مغرور هستم