همش میگه شوهر فلانی این جوری
شوهر اون یکی فلان چیز خریده.
خسته شدم یه دقیقه میام خونه بابام همش مقایسه میکنه ،اعتماد به نفس آدم میگیره ،من دوران مجردی هیلی آدم با اعتماد به نفسی بودم ،خیلی از موقعیت شخصیم راضی بودم الان احساس میکنم فقط اگر شوهرم پولدار بود احترام اش بیشتر بود.
چکار کنم ؟
نع
اره😁😁
من اوایل ازدواجم چندبار با مامانم دعوام شد که حق نداری اشم شوهر منو بیاری :) بعدشم کلا از زندگیم و جزییاتش که چی میخریم چی میخوریم چی میپوشیم برا هیچ کس چیزی نمیگم اینطوری اصلا هیچ کس در موردمون حذف نمیزنه
نه والا
اصن آدم مقایسه کردن نیس....
اصن چرا آدما باید مقایسه بشن؟
وقتی یه سبک زندگی و متفاوت با کلی تفاوت های دیگه بینشون وجود داره😑
نه اصلا
جدیدا مامانا چقدر بد شدن بعد پیر میشن میبرنشون سالمندان همه بچه ها رو لعنت میکنن
بگو مقایسه نکن مگه باطن زندگی اونا رو می‌دونی دیگه دوتا تیکه وسیله خریدم دلیل بر خوبی نیست
مامانم فقط میگه دامادهای فلانی اصلا نمیان خونه مادرزنشون فقط زن هاشون میاد به مادرشون سر میزنن، چقدر دامادهاشون فهمیده ان اصلا مزاحم نمیشن
همیشه غر میزنه که چرا شوهراتون همیشه همراه شما میان، کلا دوست نداره دامادها حتی ماهی یکبار هم برن خونشون
حالا دامادهامون بنده خداها اصلا اهل شکم و این چیزها نیستن سنگ هم جلوشون بذارین میخورن وتشکر میکنن، شوهر منم که قربونش برم اصلا سال تا سال نمیره
