شوهرم قراره برای کار بره یه شهر دیگه دوهفته خونه باشه دو هفته سرکار ، من راضی نیستم دلم براش تنگ میشه و از تنهایی میترسم و هزارتا چیز دیگه
اما هیچکس نظر منو نمیخواد خانواده ش هی بهش فشار میارن که بره اصلا حالیشون نیست خودمون باید تصمیم بگیریم اصلا منو نمیبینن انگار من آدم نیستم .
من عصبی شدم از خانواده ش و همه چی آنقدر بهم فشار اومد یه دفعه دیوونه شدم همینجوری مشت میزدم بهش الهی بمیرم سرشو هم ها دادم ، الآنم بنده خدا رفت سر کار با تن کتک خورده و انرژی منفی 😢😢😢
من چیکار کنم حالا با این کار زشتم😔