سلام خانوما خوبین؟ من تو تاپیک قبلیم زندگیمو توضیح دادم که از دست مادرشوهر و شوهرم جونم به لبم رسیده و میخوام جداشم الان مشکلم اینه من از وقتی یادم میاد مادرم باهام دشمن بوده و هست و هیچ وقت مادری نکرده برام و اون حس مادری همیشه حسرت مونده برام، یبار از ته دلم عاشق یکی شدم که مادرم یواشکی زنگ زد بهش و گفت دست از دخترم بردار وگرنه فلان و بیسار و نذاشت مابهم برسیم، الانم که میخوام جدا شم نگهم نمیداره و حمایتم نمیکنه جلو بابام یه حرفایی از من میزنه که بابامم از من بدش میاد، من هیشکیو ندارم بچه ها نه خواهر نه دوست نه هیچی، کم آوردم خیلی کم هیشکی پشتم نیس چندبار خواستم خودمو خلاص کنم ولی نتونستم به خاطر خودم نه ها به خاطر داداشم که شهر دیگه سربازه دلم نیومد ناراحت بشه ولی بخدا اینبار قصدم جدیه دعا کنین تا فردا بمیرم
مزاحمت نمیشم
با خودکشی گناهات چندبرابر میشه..
پس بهتره نری سراغش..
بعد تاریکی شب روشنی صبحه..
زندگی پس از زندگی و ببین خانمی تجربه مرگ خودکشی داشت
به داداشت همرو بگو
این کار رو نکن
بر خدا توکل کن و کارت رو بسپار بهش
خدا بهترین معماره
کار رو به بهترین شکل ردیف میکنه
سعی کن یه شغلی برای خودت دست و پا کنی
مستقل شو
الهی خدا به همه کمک کنه
به خدا توکل کن من هر وقت دلم میگیره قرآن میخونم
فقط میتونم بهت بگم اینکارو نکن پشیمونی بعدش از مشکلات الانت خیلی خیلی بدتره
خودکشی دردو ابدی میکنه
قبل جدا شدن عزیزم برو یه کاری پیدا کن مستقل شو یه مقداری مهریه از شوهرت بگیر برا رهن خونت خونه بابات هم نرو ایطوری سربار کسی هم نیستی
خانوادت مثل خانواده من هستن
تصمیم قطعیه؟
فکر کردی خودکشی کنی اون دنیات گل و بلبل میشه؟
نه عزیز من اون دنیات هزار برابر بدتر میشه و طوری که سختی این دنیا در برابر اونجا هیچی نیست
بخدا دیروز برنامه زندگی پس از زندگی رو دیدم یه زنه خودکشی کرده بود بعدش اون دنیا رو دیده بود و میگفت انقدر جام بد بود که اصلا سختی این دنیا در برابرش هیچی نبود
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
