ب شوهرم چند روز پیش گفتن ک چون خونمون کوچیکه بعضی میهمان ها بیان خونه شما..امروز عصر ساعت ۵ دعوتی دارن و شوهرم تازه الان ب من گفت ..گفتم میبایس من زنه خونه ام ب من بگن چ ربطی ب تو..حالا خودت خونه رو جمع کن..درضمن روستا هستم و تمام وسیله هام داخل همین یه اتاقه..چکار کنم؟ و جالبه دوتا دختر ب شوهرم همچین خواسته ای رو گفتن ..نمیبایس ب من بگن؟
چرا واقعا
سالگرد چیه؟
قبول نکن
نفهمن
نمیدونم. اونا ک دختر بودن راحتتر با جنس خودش بودن. شاید گفتن خانومش قبول نمیکنه. ب آقا بگیم بهتره
اقلا قبول نکن چ معنی داره ب شوهرت بگن تو رو ادم حساب نکردن
ثواب داره دیگه نمیشه که نه بگی.
الان خبر دادن؟ قبول نکن
میبایس میگفتن ولی اگه اوکیی دیگه راهشون بده
عزیزم درسته باید به شما میگفتن ولی شما هم حالا خانمی کن دوساعت وقت داری خونه را جمع کن ثواب داره شاید مهموناشون زیاد باشن جا ندارن
پس جمع کنم..چون مستاجر برادرشونیم شوهرم گفت یه بار میبینی گفتن از خونه برین بیرون...خیلی زورم میاد شوهرم ترسو عه و جواب هیچ کس رو نمیده..واقعا وظیفه منه ک راه بدم میهماناشون رو؟فقط چون مستاجر برادرشونیم؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
