من از یکی از معلمام خیلی خوشم میاد مدیرمونم هست معلم آمادگی دفاعیمونم هست خیلی دوسش دارم برام جای مامانم رو داره خیلی دوسش دارم خیلی براش خودشیرینی میکردم اونم باهام صمیمی بود خیلی باهام راحت بود و دوستم داشت و برام پیام میداد اسمم هم داخل گوشیش یه جور خاص ذخیره کرده بود برام قلب و گل و اینا میفرستاد بچه ها همـشون حسودیشون میشد آقا من به این خیلی وابسته شدم یه روز بهش گفتم که خانم... اگر یکی از بچه ها که خیلی خوب و مهربون و با شخصیت باشه بخواد باهاتون صمیمی بشه چیکار میکنید؟ گفت من باهاش صمیمی نمیشم اگه خودم بخوام هم چون مدیرم وقت این کارا ندارم بهش گفتم من امسال علاقه زیادی نسبت به شما پیدا کردم و خیلی دوستتون دارم گفت خیلی خوبه منم دوستت دارم بهم گفت اگه میخوای باهات خوب باشم حرفمو گوش کن گفتم من که حرفتون رو گوش میکنم گفت درستو بخون بهم قول بده نوبت دوم بیست بشی منم باهات خوب میشم گفتم بهش من خیلی به شما امسال وابیتهشدم چیکار کنم گفت سعی کن تو زندگیت وابسته به کسی نشی
چندروز اولی هم که بهش فتم باهام خوب بود بعدش باهام بد شد طوری که تو مدرسه میرم پیشش باهاش حرف بزنم جوابمو نمیده جواب پیامام رو نمیده زنگ میزنم جوابمو نمیده بهش هم میگم باهام خیلی بد شدی میگه نه من با همه همینجورم البته خیلی عصبیه وخیلی محل به بچه ها نمیده ولی بامن خیلی مهربون بود
من با یه شماره دیگه پیام دادم براش چون ناشناس بود درست جواب نمیداد ولی بالاخره جوابمو میداد وقتی تبریک سال نو بهش گفتم گفت شما اسمم رو که گفتم گفتم همین که تو مدرسه باهاش حرف نمیزنید همین که فهمید کی هستم دیگه جوابمو نمیده
قوممون هم هست خیلیم باهام مهربونه چیکار کنم که دوباره باتام حرف بزنه دیگه نمستونم ژاققت بیارم بخاطر اینکه حرف باهام نمیزد مریض شدم بیمارستانم رفتم حالا چیکار کنم مثل قبل بشه باهام؟